آبگوشت بُزباش

قلم‌راآن‌زبان‌نبودكه‌سرعشق‌گويدباز  ورای‌حدتقريراست‌شرح‌آرزومندی

مفرد سُعَدا

1080

مفرد سُعَدا

اپلیکیشن لتر سامر اسکول هم اومد

و منی که مطمئنم ویزا نمیدن بهم و اگه هم بدن شیرین روزی ده میلیون باید واسه اون دو هفته کنار بذارم ...

بعد نوشت: ارزونترین محل اقامتی که پیدا کردم ۴۵۰ یورو میشه برای ۲ هفته

بعدتر نوشت: عمق خوشبختیمون رو براتون بگم؟ یه گروه جانبی از شرکت کننده ها تشکیل شده و کسایی که میخوان قبل یا بعد از دوره، اروپا گردی کنن، عضوش شدن! حالا اینا کیان؟ از کشورای امریکای لاتین و افریقا و هند و پاکستان!

سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 14:48
مفرد سُعَدا

1079

مفرد سُعَدا

خب

راستش حس میکنم نوروز بعدی ایران نباشم، بر فرض اینکه زنده باشم البته

یه کامنت بدون اسم بذارید و در مورد من انتقاد، پیشنهاد، نظر یا کلا هر کامنتی که دوست دارید بذارید.

اگر هم خواستید با اسم باشه من مشکلی ندارما

ولی خب برای انتشار اسم رو حذف میکنم اما متن کامنت رو قطعا بی کم و کاست منتشر میکنم

بعد نوشت: کامنتا رو گذاشتم توی ادامه مطلب

ادامه مطلب . . .
سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 0:10
مفرد سُعَدا

1078

مفرد سُعَدا

با وجودی که کل دیشب رو نخوابیدم

و از کمبود خواب دارم له میشم

امشب تو اون مودم که دلم میخواست یکی باشه انقد باهاش حرف بزنم که از خستگی وسط حرفامون غش کنم و تا صبح رگ نزنم

اما ...

نیست دیگه

ولش

یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 0:18
مفرد سُعَدا

1077

مفرد سُعَدا

حواسم به ساعت نبود ولی دقیقا 1 دقیقه قبل از پایان ددلاین موفق شدم سابمیتش کنم

فقط 1.5 ساعت مونده به اذان. میصرفه بخوابم؟ نمیدونم!

شنبه ۲۶ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 2:34
مفرد سُعَدا

1076

مفرد سُعَدا

یه ویدیو برام فرستاده یکی از رفقا

یه نفر روی یه کاناپه خوابیده

پامیشه بالششو از یه سمت کاناپه که نوشته شده 1402، میذاره اون یکی سمت که نوشته 1403 و باز میخوابه

یادم افتاد که چه سالی بود

درواقع هیچی ازش نفهمیدم

یادم افتاد به مهر 401 که سر کلاس به بچه ها گفتم اگه میخواید توی چند ماه آینده امتحان بدید، واکسن آنفلوآنزا بزنید که یه وقت دم آزمون مریض نشید

بعدش چی شد؟ از دی 401 تا آذر 402 همه چی رفت رو هوا

قبلشم که چند سال کرونا بود

یکم اوضاع آروم شده بود دوباره شروع کردم کلاس رفتن، جلسه دوم منشی موسسه اومد دم در کلاس و گفت بچه ها لطفا در طول کلاس ماسک داشته باشید که استاد بتونه بدون ماسک تدریس کنه و فرایند آموزش سخت نشه

من هنوز باورم نیمشه این مدتی که گذشت، چندین سال بوده!

نه اینکه درک نکنم زندگی چقدر تند پیش میره؛ اما واقعا دوران بدی گذشت و فرصتای زیادی از دست رفت که دیگه هرگز برنمیگرده ...

شنبه ۲۶ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 0:52
مفرد سُعَدا

1075

مفرد سُعَدا

یکی نیست به من بگه تو که میدونی قهوه خواب از سرت نمیپرونه واسه چی میخوری این وقت شب؟

نمیدونم شامه م چش شده این روزا همه چی برام گسه؛ و قهوه هم که بدتر! تازه با اون غلظت و تلخی مطلقی که من میخورم که روزای عادیش هم همین طوریه

الان من موندم و این حس ناخوشایند تو دهنم که حتی آب انبه پر از شکر هم پاکش نمیکنه

تمرکز ندارم برا پروپوزال نوشتن. یه مقدارشو پیش بردم اما انگار ذهنم مث کف یه رودخونه ی خشکیده ترک ترک شده

جمعه ۲۵ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 23:19
مفرد سُعَدا

1074

مفرد سُعَدا

در این لحظه یه تلنگر لازم دارم که بغضم بترکه

بغض چی؟ یهو اومد؛ نمیدونم ...

جمعه ۲۵ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 21:12
مفرد سُعَدا

1073

مفرد سُعَدا

داشتم لباس میپوشیدم داداشم تلفن زد

اول به خواهرم گفتم بهش بگو من یه جا اوکی شدم برای دوره، پول کم دارم، شاید ۱۹ تومنی که بهش دادم رو بهم بده

کفشامو که پوشیدم از خودم خجالت کشیدم

خواهرمو صدا زدم گفتم نمی‌خواد بگی

شب عیدی جیب اونو خالی کنم واسه چندرغاز که لابد میخواد از کسی قرض کنه به من بده، بعدش چی؟ تا پونصد تومن خیلی فاصله ست ...

جمعه ۲۵ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 17:43
مفرد سُعَدا

1072

مفرد سُعَدا

هنوز دلم نمیاد موهامو بتراشم ولی چند روزه فکرش افتاده تو کله م ...

جمعه ۲۵ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 5:48
مفرد سُعَدا

1071

مفرد سُعَدا

ای درد و بلای زوریخ بخوره تو سر بقیه دانشگاه ها!

اپلیکیشن دو صفحه: صفحه اول مشخصات کلی، صفحه دوم لیست مدارک که دونه دونه آپلود کنی.

تمام

۳۰ ساعت وقت دارم پروپوزال بنویسم؛ اینجا پوزیشن کاملا متفاوته و پروپوزال قبلیم کلا به دردش نمیخوره

پنجشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 17:22
مفرد سُعَدا

1069

مفرد سُعَدا

صبحا که از خواب بیدار میشم، به امید دیدن یا شنیدن یه خبر یا پیام که حال خوب کن باشه، به همه جای دنیا سرک میکشم.

آدم چیکار می‌تونه بکنه این موقع ها

من که فقط میگم اونایی که یک بعدی و متمرکز روی زندگی خودشون هستن، خیلی خوشوقتن...

پنجشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 10:49
مفرد سُعَدا

1068

مفرد سُعَدا

باز همه چی متوقف شده

سکون و سکوت محض

این حالیه که دوسش ندارم ...

چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 22:33
مفرد سُعَدا

1067

مفرد سُعَدا

سرسام گرفتم از این همه سر و صدا. کاش وسط بیابون زندگی میکردم.

لعنت به چهارشنبه سوری و عید و همه چی

سه شنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 19:57
مفرد سُعَدا

1066

مفرد سُعَدا

یکی از بچه ها پیام داد دیروز، گفت خواهرم یه کار معماری ای داره، شماره ت رو بدم بهش؟

گفتم باشه

حالا امروز تماس گرفت و کلی از شرایط لندن و موضوعی که براش پی اومده گفت و منم هرچی به ذهنم رسید گفتم بهش

اصن یادم رفت چی میخواستم بگم در موردش

برم

۳ ساعت دیگه باید سحری بخورم و هنوز بیدارم ...

یاد ماه رمضون پارسال بخیر ...

سه شنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 1:29
مفرد سُعَدا

1065

مفرد سُعَدا

دیشب خوابیدم ... اما ... نخوابیدم ...

ادامه مطلب . . .
یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 9:22
مفرد سُعَدا

1064

مفرد سُعَدا

دیر شد ولی لازم بود: حاصل خوردن ۷ عدد پرتقال تقدیم به شکم محترم خودم و هرکی قسمتش بشه

کیفیت عکس رو کم نکردم؛ صبر کنید باز میشه:)

ادامه مطلب . . .
شنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 16:41
مفرد سُعَدا

1063

مفرد سُعَدا

الان در این لحظه لازم بود یه شماره توی کانتکت‌هام داشتم که بهش زنگ بزنم و باهاش حرف بزنم ولی خب همچین آدمی رو ندارم

نوشته برای ریجکت نشدن گردش حساب سه ماهه با موجودی حساب بین ۵۰۰ تومان تا یک میلیارد

شنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 12:26
مفرد سُعَدا

1062

مفرد سُعَدا

و من هر روز بیشتر خوابی که تو بچگی دیدم رو تعبیر شده میبینم ...

اونجا که من داشتم از بین میرفتم و مامانم داشت جونشو میداد تا نجاتم بده ...

چرا امروز مث جمعه س؟

پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 18:5
مفرد سُعَدا

1061

مفرد سُعَدا

یکم چشم بنوازید با نقاشیای گنجینه موزه هنرهای معاصر ...

هر کی وقت داشته باشه و نره، گمونم در حق خودش کوتاهی کرده!

چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 19:58
مفرد سُعَدا

1060

مفرد سُعَدا

دانشگاه بازل یه پوزیشن دیروز باز کرده، جزو مدارک ضروری اپلیکیشن، فایل پایان نامه ارشد رو خواسته!

برای دومین بار هم با یه دانشگاه دیگه مواجه شدم، دانشگاه هنرهای خلاقانه نوریچ، که علاوه بر همه چیز، ویدیویی میخواد که توش داوطلب باید در مورد پروپوزال لکچر بده!

چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 10:38
مفرد سُعَدا

1059

مفرد سُعَدا

یاد قدیما افتادم که مشترک روزنامه شده بودم؛ اول راهنمایی همکلاسیای من دنبال تیله بازی و کارت بازی بودن، من هر روز ۲ تا روزنامه می‌خریدم که از دنیا جانمونم!

پشیمون نیستما

ولی از خیلی چیزا رنج میکشم که خیلیا حتی بهش فکر هم نمیکنن...

روزنامه ۱۰ هزار تومن! من می‌گرفتم ۲۰ تومن! تازه چون تعداد کم میومد ولایت ما، باید اشتراک ۳۰ روزه می‌گرفتم ماهی ۶۰۰ تومن؛ در حالی که خیلی روزا اصلا روزنامه نمی‌رسید به ما! حالت خوبشم این بود که روزنامه هر روز رو، فردا ظهر بتونم بگیرم!!!

سه شنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 20:35
مفرد سُعَدا

1058

مفرد سُعَدا

دلم خواست الان که خبری نیست، تو ماشین بشینم و یه ویدیوی کوتاه ضبط کنم برا وقتی که دارم میرم. خیلی دیدم اون موقع غریب و آشنا با اشک و آه پیام دادن و پست منتشر کردن.

مثلا خواستم از اون حال خراب پیشگیری کنم

ولی نه

حتی فکر کردن به اون روز هم سخته

می‌خوام بیاد اما اصلا دلتنگ اون روز نیستم...

سه شنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 12:19
مفرد سُعَدا

1057

مفرد سُعَدا

یکماه پیش دوره پورتفولیو ثبت نام کردم، بعد از این همه وقت، همین امروز که باید شروع میشده و خبری نشده، پیام دادم به ادمین موسسه، میگه به حد نصاب نرسید کلاس و شماره کارت بده پولتو پس بدیم

آخه تهفه ها

من سه هفته دیگه باید کارو بفرستم واسه دانشگاه کوفتی

وقتی هم که هدر رفته به کارتم واریز میکنی؟؟

دوشنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 19:5
مفرد سُعَدا

1056

مفرد سُعَدا

خر ما از کرگی مرده به دنیا اومده ... بدون توضیح اضافه

دوشنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 11:51
مفرد سُعَدا

1055

مفرد سُعَدا

دیدم شرکتی که دوران دانشجویی تو تاسیسش بودیم و بعدا دورمون زدن، آگهی استخدام معمار زده با حقوق 20 تا 25 تومن. خدایی چقدر تو این خراب شده جون کندم و یادم رفته با چه آدمای وحشی ظاهر الصلاحی طرف بودم. ربطی هم به اینوری و اونوری نداشت: دیوث بودن لازمه صاحب کسب و کار بودنه تو این مملکت؛ فرقی نداره جای مهر رو پیشونیت باشه یا آخر هفته هات بدون عرق نگذره

یکشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 12:53
مفرد سُعَدا

1054

مفرد سُعَدا

یه بسته شکلات خیلیلاکچری بود، نوشته بود بفرست برا نفر دوم لیست شیرت (از این مسخره بازیا خوشم میاد)

خلاصه فرستادم واسه یکی از رفقا

پیام داده که: بابا تو میای بیرون که من برات از اینا بگیرم؟

گفتم : اتفاقا نیم ساعت پیش اومدم خونه؛ نونوایی بودم

باز گفتم: قبلشم 4شنبه هفته قبل بیرون بودم، بازم نونوایی بودم

دوباره گفتم: اگه میگیری شکلاتا رو بگم دفعه بعد کی نون میخرم

گفت: باید زن خودم بشی؛ دختر خونگی در این سطح جای دیگه پیدا نمیکنم

یکشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 12:47
مفرد سُعَدا

1053

مفرد سُعَدا

مشکل خیلی از ماها این نیست که نمیدونیم قراره بعد از رفتنی که معلوم هم نیست اتفاق بیفته یا نه، کلی سختی، به اضافه دوری و دلتنگی بکشیم؛ مشکل ما اینه که داریم بین دو تا صفر یکی رو انتخاب میکنیم که امید داریم زودتر از صفر بودن در بیاد. این وسط هم چند سال عمر و روان و فرصت رو میسوزونیم، چون امید داریم جای دیگه جور دیگه این از دست دادن ها رو با دستاوردای دیگه جبران کنیم ...

این روزا پوزیشن پیدا میکنم، اپلیکیشن پر میکنم، و درد میکشم ...

یه حرفایی هستن که آدم حتی شهامت با خود گفتنشون رو هم نداره و زندگی ...

چی بگم ...

یکشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 12:42
مفرد سُعَدا

1052

مفرد سُعَدا

باز رفتم تو اون مود احساس تنهایی مفرط که منتظرم یکی پیدا بشه یاد من بیفته و خبری ازم بگیره، اما کسی نیست ...

پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 23:3
مفرد سُعَدا

1051

مفرد سُعَدا

خب

فرم پاسخ به سوالات مصاحبه هم ارسال شد. جالبه که فکر میکردم جوابی برای سوالات ندارم، اما مشکل اصلیم برای پاسخ دادن به سوالات، رعایت حداکثر تعداد لغت مجاز برای پاسخ بود! آخه لاصمبا آدم چطوری شخصیت و علایقش رو در 150 کلمه توصیف کنه :))

عرض معذرت بابت تاخیر در دادن رمز؛ الان بخوابم که سومین شب تا این موقع بیدار موندنه، فردا ان شا الله تقدیم میکنم رمز رو به تک تک دوستان ...

پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 2:5
مفرد سُعَدا

1050

مفرد سُعَدا

مثلا الان چی میتونست منو از این حال در بیاره ؟

اینکه یه دوست نقاش یا مجسمه ساز داشتم
میرفتم پیشش
اون کارشو میکرد
و من بدون حرف زدن، عین یه بچه خوب، می‌نشستم کنار دستش و کار کردنشو تماشا میکردم

چهارشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 1:8
مفرد سُعَدا

1048

مفرد سُعَدا

اگه آدمیزاد بخواد مدام درگیر ادب کردن آدم بدای دور و برش باشه، در واقع داره وقت و انرژی ای که میتونه برا آدم خوبا بذاره رو میدزده ...

چهارشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 0:18
مفرد سُعَدا

1047

مفرد سُعَدا

یه پوستر زدم برای آگهی استخدام شرکت یکی از دوستام. دلم خواست اینجا بذارمش، خودم دوسش دارم با وجودی که خیلی حرفه ای نیست ...

پسره باز ایمیل داده یه فرم دیگه فرستاده گفته اینو پر کن! من حال ندارم امشب هم دیر بخوابم؛ فردا پرش میکنم ...

چهارشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 0:14
مفرد سُعَدا

1046

مفرد سُعَدا

سه خوابیدم، ۹ پاشدم

هنوزم سرم درد می‌کنه

پریشب فکر میکردم خیلی برای این پوزیشن شانس دارم، بعد از فرستادن پروپوزال دقیقاً برعکس شده نظرم

سه شنبه ۸ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 12:50
مفرد سُعَدا

1045

مفرد سُعَدا

عصر من بیرون بودم، ایمیل اومده که برای پوزیشنی که ثبت نام کردی، پروپوزال پیشنهادی تو ارایه بده؛ تا ۱۲ شب به وقت اروپا!

آخه پدسگ نمی‌تونستی توی مدارک اپلیکیشن بگی؟ من ۴ ساعته پروپوزال خلق کنم؟

دیشب دیر خوابیدم، صبح زود بیدار شدم، روز بیرون بودم، و تازه می‌خوام شروع کنم ...

دوشنبه ۷ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 22:51
مفرد سُعَدا

1044

مفرد سُعَدا

این یکی هم اجالتا ثبت شد ...

کاش باز ریجکتی نیاد ...

دوشنبه ۷ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 0:44
مفرد سُعَدا

1043

مفرد سُعَدا

ورود خودم به دنیای بدون فیلتر اینترنت رو بعد از 3 هفته از طریق ویندوز به جهان و جهانیان تبریک میگم. باشد که به همین زودیا اصلا از هرچی فیلتره آزاد بشم و دیگه در به در VPS و DNS Resolver نشم. آمین

جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 20:0
مفرد سُعَدا

1042

مفرد سُعَدا

مادر عزیزتر از جان تلفن زده، میگه جارو زدی؟ میگم نه! میگه پنجره‌ها چی؟ باز میگم نه!

می‌پرسه پس چیکار میکنی؟ میگم: کارایی که وقتی هستی نمیذاری؛ جارو و شیشه شوری رو که وقتی هم هستی هی میگی :))

چرا فر خونه ما اندازه کل کابینتای آشپزخونه توش وسیله ست که من مجبور بشم کوکی رو روی گاز درست کنم؟!

جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 17:13
مفرد سُعَدا

1041

مفرد سُعَدا

فیلم امشبم هم که ساعت 10 چراغ خاموش تماشا میکنم تا خواب مرا برباید ...

بعد نوشت: بد نبود ولی اونقدرا هم خوب نبود که به آدم هم سلیقه خودم پیشنهادش بدم

پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 21:17
مفرد سُعَدا

1040

مفرد سُعَدا

خوراک امشب: پاستا ناپلین با تاپینگ میگو

البته اندازه دو نفر درست کردم ولی خب چون نفر دوم وجود ندارد مجبورم فردا غذای مونده بخورم

و مرگ بر جعفری یخ زده که عطر غذا رو می‌کُشه

پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 18:36
مفرد سُعَدا

1039

مفرد سُعَدا

مثلا خلاف امروز من این بود که یکی از اون کارایی که مامان-خواهرم خوششون نمیاد انجام دادم: املت درست کردم با موز. اتفاقا خوشمزه هم بود

ولی خب به علت محدودیت منابع نمیتونم به این خلافکار بودن ادامه بدم؛ البته شایدم چیز جدیدی به ذهنم رسید و امتحانش کردم ...

چهارشنبه ۲ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 11:39
مفرد سُعَدا

1038

مفرد سُعَدا

همه رفتن

منم و موبایل خاموش و سکوت

و البته نصاب سقف کاذب راهرو ... 🤷🏽‍♂️

چهارشنبه ۲ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 6:12
مفرد سُعَدا

1037

مفرد سُعَدا

الان از اون موقع هاست که تا برسم به گفتن اون چیزی که داره اذیتم میکنه، کلی دری وری بی ربط و مزخرف باید بگم تا گره های ذهنم باز بشن و تازه اونی که اصل کاریه رو به زبون بیارم ...

حالا جواب چطوری چی میشه؟ خوبم! نه چون خوبم، فقط چون اگه جواب دیگه ای هم بدم طلبکارم میشن و ...!

بماند که کم پیش میاد مخاطب یه "چطوری" واقعی باشم ...

سه شنبه ۱ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 17:22