آبگوشت بُزباش

قلم‌راآن‌زبان‌نبودكه‌سرعشق‌گويدباز  ورای‌حدتقريراست‌شرح‌آرزومندی

مفرد سُعَدا

910

مفرد سُعَدا

خطرناک ترین اتفاق دنیا به نظر من اینه که کسی روت حساب کنه، بعد چک وجودت براش برگشت بخوره ...

خدایی من خیلی میترسم کاری کنم کسی روم حساب کنه، اما به وقتش از پس انتظار به حقش بر نیام ...

خودم چشیدم؛ مزه ش خیلی تلخه ...

ادامه مطلب . . .
شنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 23:11
مفرد سُعَدا

909

مفرد سُعَدا

چه شنبه زیبایی!

قطعی آب

بلوپیج لپتاپ و بعدش از کار افتادن مودم بلوتوثش

صدای مته و فرز و چیزای دیگه هم که توی راهرو داره میاد و معلوم نیست چه غلطی دارن میکنن

الان کاش یکی پیام میداد بهم میگفت فلانی کجایی پاشو بیا بریم دو سه ساعت بیرون ...

شنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 11:19
مفرد سُعَدا

908

مفرد سُعَدا

من واقعا دنبال و منتظر روزی که خیلی چیزا معلوم بشه نیستم، اصلا هم برام مهم نیست دیگران بفهمن تو دل و مغزم چی می‌گذره، ولی میبینم اون روزی رو که نیستم و حداقل چند نفر جای خالیمو حس میکنن...

​​

ادامه مطلب . . .
شنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 10:22
مفرد سُعَدا

907

مفرد سُعَدا

دقیقاً وقتی تمام درا بسته س ... به قول آقا رضا پیشرو و آهنگ تنهایی ...

جمعه ۳۰ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 22:38
مفرد سُعَدا

902

مفرد سُعَدا

آخ که چقدر دل بعضی از آدما سیاهه!

یکی از دلایل و در عین حال نشانه های عقب موندگی فرهنگی ملت ایران این هست که از گرفتن حال دیگران لذت می‌بریم.

بعد کی بیشتر درد داره این فتاده پای خوردن؟ وقتی حتی نه افتادنش و نه پای خوردنش به حق نباشه ...

یکشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 9:2
مفرد سُعَدا

901

مفرد سُعَدا

چون تا صبح نخوابیدم، جریمه م اینه که تا ظهر نخوابم؛ فقط بعد نهار یه چرت میزنم که سر کلاس خوابم نبره ...

یکشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 3:43
مفرد سُعَدا

900

مفرد سُعَدا
شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 12:10
مفرد سُعَدا

899

مفرد سُعَدا

با من چیکار کردن این آدما که الان حاضر نیستم حتی به نزدیک ترینای زندگیم، ساده ترین چیزامو بگم ...

شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 0:31
مفرد سُعَدا

897

مفرد سُعَدا

توی ۵۰ روز آینده کلی بدهی رو باید صاف کنم:

۴۰۰ ساعت خواب

۴۰۰ ساعت کار

و ۴۰۰ ساعت زندگی

از بدهی متنفرم، از عادت کردن به مدیون بودن هم همینطور، باید تمومش کنم ...

پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 0:2
مفرد سُعَدا

894

مفرد سُعَدا

من خیلی کوچیکم

و غصه هام خیلی بزرگ

باید اونقدر بزرگ بشم که زورم به غصه هام برسه

وگرنه از پس تحمل دنیا برنمیام

وگرنه کم میارم ...

چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 13:53
مفرد سُعَدا

893

مفرد سُعَدا

کاری که فکر میکنی درسته انجام بده ولی غر نزن

احمق هم نباش

چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 11:7
مفرد سُعَدا

892

مفرد سُعَدا

بله یه مشکل به مشکلاتم اضافه شده: پایه برای بولینگ رفتن ندارم :/

ذهنم شلوغه و کلمات رو گم میکنم؛ وگرنه که کلی حرف ناگفته به خودم و دیگران بدهکارم ...

سه شنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 22:33
مفرد سُعَدا

890

مفرد سُعَدا

به قول یه جنابی، به تیم ملی هم فکر میکنم و حتی واقعا رفتم سرچ کردم ببینم مسابقات انتخابیش کی هست که دیدم یه ماه پیش بوده ...

تصویر اصلی با اندازه بزرک ... اینجا

اینم بماند به یادگار از یک روز خاص ... ویدیو (چیز خاصی نیست نمیخواد دانلودش کنید فیلم چای و کیک و نبات و گل سرخه)

من عاشق شاتوتم اما فکر میکنم گذاشتن این موجود بهشتی در فریزر، ظلم به مالک فریزره؛ بنظرم شاتوت رو باید انقدر خورد تا تموم بشه، حتی اگه به قیمت زیر سرم رفتن باشه. اما یه لطفایی غیر قابل فراموشیه ...

جمعه ۱۶ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 19:18
مفرد سُعَدا

889

مفرد سُعَدا

دانشگاهه ایمیل داده که بیا توی سایت و خوابگاهت رو انتخاب کن!

لامصب تو جواب سربالا میدی بابت شرطی که واسه پذیرش قطعی گذاشتی، من بیام بیپوزیت بدم و اتاق انتخاب کنم؟ :/

پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 14:20
مفرد سُعَدا

888

مفرد سُعَدا

از دست حوله م خسته شده بودم

یه روز صبح که از خواب بیدار شدم و چشمم افتاد بهش گفتم: امروز آخرین روز حوله بودنته!

ازش یه کیپا دوختم

امشب بعد مدت ها یادش افتادم

زیر شیر آب خیسش کردم

گذاشتمش فریزر

و چند دقیقه پیش درآوردمش و همونطوری یخ زده گذاشتمش رو کله کچلم که خنک بشم

دوشنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 22:43
مفرد سُعَدا

887

مفرد سُعَدا

خیلی ضایع هست که من آدرس اون یکی وبلاگمو یادم نمیاد یا چی؟

یکشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 23:15
مفرد سُعَدا

886

مفرد سُعَدا

باز بلاگفا یه مرگیش شده که هر وبلاگ رو باید دویست و سیزده یا دویست و چهارده بار رفرش کرد تا باز بشه

شایدم اینترنت ایران داره میمیره...

یکشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 15:7
مفرد سُعَدا

884

مفرد سُعَدا

خیلی وقت بود موهام اونقدری بلند نشده بود که روی بالش بشکنه و بجز با دوش گرفتن، طور دیگه ای نشه صافش کرد!

یکشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 8:21
مفرد سُعَدا

883

مفرد سُعَدا

هر اشتباهی، تاوانی داره...

یکشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 7:29
مفرد سُعَدا

880

مفرد سُعَدا

عصبی ام

این عصبی بودن دو جا نمود پیدا می‌کنه

اول دندونام که درد میگیرن در حدی که انگار نیاز به عصب کشی دارن اما تهش هر بار رفتم و عکس گرفتم دوستم گفته مشکلی نداری

و دوم چشم راستم که درد میگیره در موارد جدی تر

و الان اون مورد جدی‌تره ...

ادامه مطلب . . .
شنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 18:55
مفرد سُعَدا

879

مفرد سُعَدا

نمی‌دونم چرا دختری که تو مترو روبروم نشسته ازم عکس گرفت ولی وقتی متوجه شدم سعی کردم سرمو اونقدر خم کنم که نقاب کلاهم بخشی از صورتمو بپوشونه و با دست راستم هم جلوی دهنمو گرفتم!

شنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 18:7
مفرد سُعَدا

878

مفرد سُعَدا

فکر میکنم میتونم این یه ورژن حال خوب از این یکی میتونه باشه؛ البته در ظرف گوش و سواد شنوایی من ...

جمعه ۹ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 23:43
مفرد سُعَدا

873

مفرد سُعَدا

بله

من به اون مسیر هم فکر میکنم

اما با هیچ کس درباره ش حرف نخواهم زد

این موضوع چیزی نیست که آدم درباره ش جار بزنه

ادامه مطلب . . .
دوشنبه ۵ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 12:40
مفرد سُعَدا

872

مفرد سُعَدا

من واقعا نیاز دارم مثلا فردا عصر فرار کنم از این دنیا و چند روزی به هیچی فکر نکنم ...

خوبما

ولی این وقت سال، کمترین اکتی که دارم، دیوونگی و کلافگی درونیمه ...

دوشنبه ۵ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 11:26
مفرد سُعَدا

871

مفرد سُعَدا

خوبی موبایلم اینه که خاموشه!

خوبی تلفن خونه اینه که لازم نیست وقتی زنگ میخوره، جواب بدم

خوبی خودم اینه که مهم نیست چه حسی دارم: خشم؟ غم؟ کنجکاوی؟ حتی شیطنت؟

آره خوبی من اینه که لبخند میزنم

نمیدونم از کی

شاید وقتی واسه اولین بار تذکرة الولیا رو خوندم

دقیقا یادمه که داشتم از سمت میدون تجریش به سمت میدون قدس قدم میزدم و پشت نرده های بیمارستان شهدا بودم که یهو به ذهنم اومد که جدی جدی چند وقته که هیچ حسی تو وجودم امتداد نداره و زود به حالت نرمال و این چهره ی خالیِ خاکستری برمیگردم

الان حتی نمیدونم این خوبه یا بد

فقط میدونم که خیلی وقته تلفنم رو خاموش کردم و با بیشتر از ده دقیقه چت کردن، خسته میشم

ادامه مطلب . . .
دوشنبه ۵ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 11:23
مفرد سُعَدا

870

مفرد سُعَدا

نه

هیچ وقت نخواستم در موردش واضح بنویسم

اما اینبار باید ذهنمو خالی کنم

هرچند خالی نمیشه و #کلی_حرف_ناگفتی برای ابد تو دلم میمونه ...

ادامه مطلب . . .
دوشنبه ۵ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 10:48
مفرد سُعَدا

869

مفرد سُعَدا

کلافه شدم از دست دارالترجمه کوفتی

به من گفته 5شنبه بیا بگیر مدارکتو، الان منشیه میگه رو پوشه ت تاریخ سوم خورده باید مترجم بفرسته برام تا بگم بیا بگیر!

آخه لامصب اون 6 تا برگه متنش که فرقی نداره و هزارتاشو تا حالا ترجمه کردید، عنوان دوره فقط عوض میشه توش که اونم اسم نرم افزار هست و خودش انگلیسیه

چو دقیقا میخوای ترجمه کنی که اینطوری معطل میکنی

عصبانی ام ...

شنبه ۳ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 9:55
مفرد سُعَدا

868

مفرد سُعَدا

آخ آخ یادم باشه صبح باید برم مدارکمو از دارالترجمه بگیرم و با بقیه چیزا بفرستم برای دانشگاه...

ادامه مطلب . . .
جمعه ۲ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 23:25
مفرد سُعَدا

867

مفرد سُعَدا
جمعه ۲ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 7:59
مفرد سُعَدا

866

مفرد سُعَدا

طبق معمول توی نرم افزار اتوبوس واحد برای این خط نوشته تأخیر در سرویس

اصلا زمانبندی توی این مملکت اهمیت داره؟ وقت مردم از پشکل گوسفند بی ارزش تره!

و در حین تایپ کلمه گوسفند، اتوبوس بالاخره اومد!

جمعه ۲ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 7:7
مفرد سُعَدا

865

مفرد سُعَدا

یک عدد دخترخانم شاید ۲۳ ۲۴ ساله توی ردیف روبرو، ۴ صندلی به سمت چپ نشسته و خیلی شیک داره سیگاری میپیچه!

این یکی رو توی مترو ندیده بودم...

پنجشنبه ۱ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 14:59
مفرد سُعَدا

864

مفرد سُعَدا

یعنی قشنگ ایرانیزه ست!

پستا ۴ دقیقه زودتر منتشر شدن! و ترتیب انتشارشون هم برعکس ترتیب نگارش هست!

حالا انصافاً واسه من فرقی نداشت، اما واقعا کد نویسی این بلاگفا معیوبه...

پنجشنبه ۱ تیر ۱۴۰۲ ،ساعت 0:0