
910
مفرد سُعَداخطرناک ترین اتفاق دنیا به نظر من اینه که کسی روت حساب کنه، بعد چک وجودت براش برگشت بخوره ...
خدایی من خیلی میترسم کاری کنم کسی روم حساب کنه، اما به وقتش از پس انتظار به حقش بر نیام ...
خودم چشیدم؛ مزه ش خیلی تلخه ...
ادامه مطلب . . .قلمراآنزباننبودكهسرعشقگويدباز ورایحدتقريراستشرحآرزومندی
خطرناک ترین اتفاق دنیا به نظر من اینه که کسی روت حساب کنه، بعد چک وجودت براش برگشت بخوره ...
خدایی من خیلی میترسم کاری کنم کسی روم حساب کنه، اما به وقتش از پس انتظار به حقش بر نیام ...
خودم چشیدم؛ مزه ش خیلی تلخه ...
ادامه مطلب . . .چه شنبه زیبایی!
قطعی آب
بلوپیج لپتاپ و بعدش از کار افتادن مودم بلوتوثش
صدای مته و فرز و چیزای دیگه هم که توی راهرو داره میاد و معلوم نیست چه غلطی دارن میکنن
الان کاش یکی پیام میداد بهم میگفت فلانی کجایی پاشو بیا بریم دو سه ساعت بیرون ...
من واقعا دنبال و منتظر روزی که خیلی چیزا معلوم بشه نیستم، اصلا هم برام مهم نیست دیگران بفهمن تو دل و مغزم چی میگذره، ولی میبینم اون روزی رو که نیستم و حداقل چند نفر جای خالیمو حس میکنن...
ادامه مطلب . . .دقیقاً وقتی تمام درا بسته س ... به قول آقا رضا پیشرو و آهنگ تنهایی ...
آخ که چقدر دل بعضی از آدما سیاهه!
یکی از دلایل و در عین حال نشانه های عقب موندگی فرهنگی ملت ایران این هست که از گرفتن حال دیگران لذت میبریم.
بعد کی بیشتر درد داره این فتاده پای خوردن؟ وقتی حتی نه افتادنش و نه پای خوردنش به حق نباشه ...
چون تا صبح نخوابیدم، جریمه م اینه که تا ظهر نخوابم؛ فقط بعد نهار یه چرت میزنم که سر کلاس خوابم نبره ...
با من چیکار کردن این آدما که الان حاضر نیستم حتی به نزدیک ترینای زندگیم، ساده ترین چیزامو بگم ...
توی ۵۰ روز آینده کلی بدهی رو باید صاف کنم:
۴۰۰ ساعت خواب
۴۰۰ ساعت کار
و ۴۰۰ ساعت زندگی
از بدهی متنفرم، از عادت کردن به مدیون بودن هم همینطور، باید تمومش کنم ...
من خیلی کوچیکم
و غصه هام خیلی بزرگ
باید اونقدر بزرگ بشم که زورم به غصه هام برسه
وگرنه از پس تحمل دنیا برنمیام
وگرنه کم میارم ...
کاری که فکر میکنی درسته انجام بده ولی غر نزن
احمق هم نباش
بله یه مشکل به مشکلاتم اضافه شده: پایه برای بولینگ رفتن ندارم :/
ذهنم شلوغه و کلمات رو گم میکنم؛ وگرنه که کلی حرف ناگفته به خودم و دیگران بدهکارم ...
به قول یه جنابی، به تیم ملی هم فکر میکنم و حتی واقعا رفتم سرچ کردم ببینم مسابقات انتخابیش کی هست که دیدم یه ماه پیش بوده ...
تصویر اصلی با اندازه بزرک ... اینجا
اینم بماند به یادگار از یک روز خاص ... ویدیو (چیز خاصی نیست نمیخواد دانلودش کنید فیلم چای و کیک و نبات و گل سرخه)
من عاشق شاتوتم اما فکر میکنم گذاشتن این موجود بهشتی در فریزر، ظلم به مالک فریزره؛ بنظرم شاتوت رو باید انقدر خورد تا تموم بشه، حتی اگه به قیمت زیر سرم رفتن باشه. اما یه لطفایی غیر قابل فراموشیه ...
دانشگاهه ایمیل داده که بیا توی سایت و خوابگاهت رو انتخاب کن!
لامصب تو جواب سربالا میدی بابت شرطی که واسه پذیرش قطعی گذاشتی، من بیام بیپوزیت بدم و اتاق انتخاب کنم؟ :/
از دست حوله م خسته شده بودم
یه روز صبح که از خواب بیدار شدم و چشمم افتاد بهش گفتم: امروز آخرین روز حوله بودنته!
ازش یه کیپا دوختم
امشب بعد مدت ها یادش افتادم
زیر شیر آب خیسش کردم
گذاشتمش فریزر
و چند دقیقه پیش درآوردمش و همونطوری یخ زده گذاشتمش رو کله کچلم که خنک بشم
خیلی ضایع هست که من آدرس اون یکی وبلاگمو یادم نمیاد یا چی؟
باز بلاگفا یه مرگیش شده که هر وبلاگ رو باید دویست و سیزده یا دویست و چهارده بار رفرش کرد تا باز بشه
شایدم اینترنت ایران داره میمیره...
خیلی وقت بود موهام اونقدری بلند نشده بود که روی بالش بشکنه و بجز با دوش گرفتن، طور دیگه ای نشه صافش کرد!
هر اشتباهی، تاوانی داره...
عصبی ام
این عصبی بودن دو جا نمود پیدا میکنه
اول دندونام که درد میگیرن در حدی که انگار نیاز به عصب کشی دارن اما تهش هر بار رفتم و عکس گرفتم دوستم گفته مشکلی نداری
و دوم چشم راستم که درد میگیره در موارد جدی تر
و الان اون مورد جدیتره ...
ادامه مطلب . . .نمیدونم چرا دختری که تو مترو روبروم نشسته ازم عکس گرفت ولی وقتی متوجه شدم سعی کردم سرمو اونقدر خم کنم که نقاب کلاهم بخشی از صورتمو بپوشونه و با دست راستم هم جلوی دهنمو گرفتم!
چی بگم ...
ادامه مطلب . . .بله
من به اون مسیر هم فکر میکنم
اما با هیچ کس درباره ش حرف نخواهم زد
این موضوع چیزی نیست که آدم درباره ش جار بزنه
ادامه مطلب . . .من واقعا نیاز دارم مثلا فردا عصر فرار کنم از این دنیا و چند روزی به هیچی فکر نکنم ...
خوبما
ولی این وقت سال، کمترین اکتی که دارم، دیوونگی و کلافگی درونیمه ...
خوبی موبایلم اینه که خاموشه!
خوبی تلفن خونه اینه که لازم نیست وقتی زنگ میخوره، جواب بدم
خوبی خودم اینه که مهم نیست چه حسی دارم: خشم؟ غم؟ کنجکاوی؟ حتی شیطنت؟
آره خوبی من اینه که لبخند میزنم
نمیدونم از کی
شاید وقتی واسه اولین بار تذکرة الولیا رو خوندم
دقیقا یادمه که داشتم از سمت میدون تجریش به سمت میدون قدس قدم میزدم و پشت نرده های بیمارستان شهدا بودم که یهو به ذهنم اومد که جدی جدی چند وقته که هیچ حسی تو وجودم امتداد نداره و زود به حالت نرمال و این چهره ی خالیِ خاکستری برمیگردم
الان حتی نمیدونم این خوبه یا بد
فقط میدونم که خیلی وقته تلفنم رو خاموش کردم و با بیشتر از ده دقیقه چت کردن، خسته میشم
ادامه مطلب . . .نه
هیچ وقت نخواستم در موردش واضح بنویسم
اما اینبار باید ذهنمو خالی کنم
هرچند خالی نمیشه و #کلی_حرف_ناگفتی برای ابد تو دلم میمونه ...
ادامه مطلب . . .کلافه شدم از دست دارالترجمه کوفتی
به من گفته 5شنبه بیا بگیر مدارکتو، الان منشیه میگه رو پوشه ت تاریخ سوم خورده باید مترجم بفرسته برام تا بگم بیا بگیر!
آخه لامصب اون 6 تا برگه متنش که فرقی نداره و هزارتاشو تا حالا ترجمه کردید، عنوان دوره فقط عوض میشه توش که اونم اسم نرم افزار هست و خودش انگلیسیه
چو دقیقا میخوای ترجمه کنی که اینطوری معطل میکنی
عصبانی ام ...
آخ آخ یادم باشه صبح باید برم مدارکمو از دارالترجمه بگیرم و با بقیه چیزا بفرستم برای دانشگاه...
ادامه مطلب . . .طبق معمول توی نرم افزار اتوبوس واحد برای این خط نوشته تأخیر در سرویس
اصلا زمانبندی توی این مملکت اهمیت داره؟ وقت مردم از پشکل گوسفند بی ارزش تره!
و در حین تایپ کلمه گوسفند، اتوبوس بالاخره اومد!
یک عدد دخترخانم شاید ۲۳ ۲۴ ساله توی ردیف روبرو، ۴ صندلی به سمت چپ نشسته و خیلی شیک داره سیگاری میپیچه!
این یکی رو توی مترو ندیده بودم...
یعنی قشنگ ایرانیزه ست!
پستا ۴ دقیقه زودتر منتشر شدن! و ترتیب انتشارشون هم برعکس ترتیب نگارش هست!
حالا انصافاً واسه من فرقی نداشت، اما واقعا کد نویسی این بلاگفا معیوبه...
"سیما یکی از بچه های دانشگاه بود؛
دوسش داشتم، مثلا.
خیلی شبیه مینا بود، دختر داییم که از تاریکی میترسید.
من هیچ وقت هیچی بهش نگفتم،
اینجوری ام، همیشه هر وقت باید یه کاری بکنم،
هیچ کاری نمیکنم!"
چیزهایی هست که نمی دانی
فردین صاحب الزمانی
و من
هرچند از جنگیدن برای زندگی دست نمیکشم
اما اینجا رو ساختم که توش نق بزنم
دنبال مشاور و نصیحتگر و روشنگر و بالامنبر رونده نیستم
و توان تحمل کامنتای از سر شکم سیری یا مثبت نگری رو ندارم
فقط ترکیبی از خاطرات و تخیلاتم رو ثبت میکنم