آبگوشت بُزباش

قلم‌راآن‌زبان‌نبودكه‌سرعشق‌گويدباز  ورای‌حدتقريراست‌شرح‌آرزومندی

مفرد سُعَدا

1143

مفرد سُعَدا

اینجور وقتا آدم لازم داره بشینه و با یکی خاطره ورق بزنه، یادش بیاد سختیا میگذره و اونقدری دور میشه که حتی با تلاش کردن هم به یاد برنمی‌گرده ...

اومدم نشستم رو نیمکت پشت دیوار مسجد دانشگاه، دقیقا روبروی در ورودی کتابخونه، همونجایی که روزای پایان نامه میشستیم نهار یا چای می‌خوردیم و فکر میکردیم دنیا قراره به کاممون بچرخه و زحمتامون به سرانجام برسه و غریبه و آشنا بگن خب پس، با همرنگ جماعت نشدن هم زندگی شدنیه ...

ولی اینطوری نیست

الان خودمو بی‌پناه ترین آدم زمین میبینم

حتی دوست ندارم برگردم خونه

خوشبحال اونایی که یهو گم شدن و هیچ وقت معلوم نشد سرانجامشون چی بوده

حرف برای گفتن زیاده

حرف برای نگفتن هم

میخواستم صوتی پست بذارم، ولی حالم از حالی که ممکن بود صدامو بلرزونه بهم میخوره...

یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳ ،ساعت 17:32
مفرد سُعَدا

1077

مفرد سُعَدا

حواسم به ساعت نبود ولی دقیقا 1 دقیقه قبل از پایان ددلاین موفق شدم سابمیتش کنم

فقط 1.5 ساعت مونده به اذان. میصرفه بخوابم؟ نمیدونم!

شنبه ۲۶ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 2:34
مفرد سُعَدا

1035

مفرد سُعَدا

حقیقت اینه که هرچند من زیاد به این پوزیشن علاقه نداشتم، اما رد شدن خیلی فرق داره با رد کردن؛ و واقعاً ترجیح میدادم اونی که پیشنهاد رو رد میکنه، من باشم ...

دوشنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۲ ،ساعت 11:53
مفرد سُعَدا

664

مفرد سُعَدا

من هنوز از اینکه دم غروب پرده ها باز باشن و غربت غروب به خونه غلبه کنه میترسم

و هنوزم از اینکه دم غروب توی فضای بیرون از خونه تنها باشم وحشت میکنم

من دلسردم

انگاری که کلی رشته کردم که باهاش پارچه زندگیمو ببافم و یهو همه رو دوباره پنبه دیدم

خسته م

صادقانه و مختصر و مفید بخوام بگم، واژه و مفهومی جز خستگی برای توضیح و توصیفش پیدا نمیکنم

فقط میخوام بخوابم

بخوابم و نه چند سال بعد، بلکه فقط چند ماه قبل بیدار بشم و نذارم همه چی اینطوری بهم بریزه و شرمنده خودم و زندگیم باشم ...

دوشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۱ ،ساعت 18:53
مفرد سُعَدا

605

مفرد سُعَدا

یا دانشگاه تورین هیچ سیستم پاسخ دهی ای نداره، یا اینکه من پیداش نمیکنم! تنها چیزی که پیدا کردم، تیکتینگ متقاضیان ثبت نام بود که از داخل اپلیکیشن ثبت نام انجام در دسترسه و تا وقتی اپن کال نشه، غیرفعاله ...

تاریخ کال 5 تا 15 اپریله، شروع دوباره ثبت نام آیلتس توی ایران، 11 اپریل. یعنی حتی اگه آزمون 12 اپریل هم باشه و من ثبت نام کنم، 16 یا 17 ماه جوابش میاد و این یعنی ادمیشن حتی مشروطشم میپره ...

دوشنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۱ ،ساعت 16:29
مفرد سُعَدا

586

مفرد سُعَدا

این یکی دیگه خیلی جدیده؛ علاوه بر موتیویشن لتر و چیزای مرسوم دیگه، موتیویشن ویدئو هم خواسته. خب اگه کسی قیافه منو ببینه که رو هوا میگه این موجود فضایی خطرناکه و نباید پاشو اینجا بذاره!

این دو سه روزه هی مچاله و مچاله تر شدم؛ یه اتو کشی درونی لازممه ...

پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۱ ،ساعت 11:5
مفرد سُعَدا

564

مفرد سُعَدا

باید یه فکری برای این پورتفولیو کوفتی بکنم! این همه شانس خوب، واقعا خوب، فقط چون پورتفولیو ندارم و از سمتش رفتن میترسم، به راحتی دارم همه رو از دست میدم. شیرین 70% شرکتا و دانشگاه ها دارن از کفم میرن ...

اینم آخرین نمونه ش ...

بعد نوشت: چرا این قالب کوفتی حالیش نمیشه که من تصاویر رو وسط چین میکنم؟ اعصابم خرد میشه هر وقت وبلاگ رو باز میکنم میبینم عکس رو انداخته یه گوشه؛ انگار نه انگار من تمام سعیمو روی حفظ نظم اینجا میکنم :/

یکشنبه ۷ اسفند ۱۴۰۱ ،ساعت 19:45
مفرد سُعَدا

538

مفرد سُعَدا

دو تا از همکلاسیای زبان که سطحشون از من پایینتره، دقیقاً توی همین چند روز تعطیلی، نه تنها اوکی شدن، بلکه فاندای خوب هم گرفتن. نمره زبان هم براشون ویو شده!

منم اینجا باید غاز بچرونم و بخاطر قیمت دلار و شرایط رشته‌م، هی تو خودم مچاله تر بشم از ناامیدی...

پی‌نوشت۱: رشته هر دو عمرانه

پی‌نوشت۲: دلار رفت تو کانال ۵۰ تومن. و شنیده ها میگن تخمینای غیررسمی برای سال دیگه روی ... تومنه [نمی‌نویسم که فقط داستان نشه؛ وگرنه عددشو که از منبع معتبر شنیدم باعث شده خواب به چشمم نیاد و دست و پام شل بشه]

دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱ ،ساعت 2:59
مفرد سُعَدا

526

مفرد سُعَدا

و من از سرچ کردن اسکولارشیپ و پوزیشنای اسپانسردار خسته شدم. واقعا دیگه نمیکشم.

جمعه ۲۸ بهمن ۱۴۰۱ ،ساعت 11:42
مفرد سُعَدا

500

مفرد سُعَدا

خداییش این حقه که من وسط تب و نیمچه لرز و سرفه، مجبور بشم اینطوری عصبانی بشم و بی ادبی کنم؟

این رفیق ما، هفته ای دو بار با من تماس میگیره: یه بار در مورد اینکه زبان چیکار کنه می‌پرسه، بار دوم هم جویای شرایط دانشگاه‌ها و کشورهای مختلف میشه. یه بار رفته بود مشاوره، برگشته زنگ زده به من میگه: مفرد! این همون چیزایی که تو میگی میگه، فقط باید پول میدادم خیالم راحت بشه :)) منم جواب دادم: خودت حساب کن ببین چقدر بهم بدهکاری، شبامو بدم واریز کنی!!

یه رفیق دیگه هم دارم، این یکی استاد زبان هست و میخواد CELTA بگیره، اونم همین قصه رو داره؛ با این تفاوت که بجای یبار، هر ماه یه مشاور جدید رو میبینه و باز میگه چیزایی که گفتی درسته :))

انگار این رفقا، و کم و بیش کسای دیگه، پول خرج میکنن که دیتاهای من پروو بشه :))

ادامه مطلب . . .
پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۴۰۱ ،ساعت 22:45
مفرد سُعَدا

494

مفرد سُعَدا

خب خب خب

اون اپلیکیشن که یکشنبه سابمیت کردم، وارد مرحله بررسی شد ...

اگه بشه، ۲۱ هزار پوند خالص و معاف از مالیات، راحت می‌تونه زندگی رو از این رو به اون رو کنه ...

چهارشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۱ ،ساعت 13:55
مفرد سُعَدا

481

مفرد سُعَدا

داداشش رفته

خودشم میتونست و میتونه بره اما نرفته

امروز وسط اون همه کار و گرفتاری که داشت، منو کشید کنار و گفت کاش میشد نری

دست گذاشت اونجایی که دلم میخواست یکی دست بذاره و اونقدر حرف بزنه که بغضم بترکه

میگفت داداشم رفته؛ جاش خوبه، اما حالش نه، حال ما هم بدتره

خب خب خب

به سلامتی بغضم که از عصر وایساده بود تو گلوم ترکید

برم دیگه...

دوشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۱ ،ساعت 23:1
مفرد سُعَدا

476

مفرد سُعَدا

Almost Done!

p.s. I do not want to be pessimistic but honestly cannot understand why there are questions about the applicant's ethnic group and sexual orientation in a university submission form!

ادامه مطلب . . .
یکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ،ساعت 17:10
مفرد سُعَدا

471

مفرد سُعَدا

دارم برای یه پوزیشن فول فاند پدسسسسسگ (این واژه وقتی استفاده میشه که یه چیزی خیلی خوبه) توی یونیورسیتی کالج کاور لتر مینویسم و با تموم شدن هر جمله، به این فکر میکنم که مگه این استادا خرن که منو بخوان برای تیمشون بگیرن :/

یکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ،ساعت 11:3
مفرد سُعَدا

(445)

مفرد سُعَدا

فعلا برای خودم دو تا سرگرمی درست کردم

اولی نوشتن و سابمیت کاور لتر اون کورسی که انگلیس بود

دومی هم نوشتن و سابمیت کاور لتر سامراسکولی که هلنده

ولی اینا از شدت فشاری که رومه و دیوونگی ای که نزدیکشم کم نمیکنه

به این فکر میکنم که واقعا کاش بال داشتم؛ توی این برف برم لب تراس و پر میزدم سمت افق و محو میشدم ...

دوشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۱ ،ساعت 10:7
مفرد سُعَدا

(444)

مفرد سُعَدا

خب

اینطوری که بوش میاد جلوی ثبت نام آزمون رو گرفتن تا دولت بتونه یه سنتر تاسیس کنه و تو این فاصله قیمت هم بالا ببره

احتمالا تا سال دیگه ثبت نامی در کار نخواهد بود

من که پول خارج رفتن امتحان دادن ندارم (نه که ندارم؛ برام نمیصرفه)

رو این حساب باید ایمیل بدم به تورین ببینم باهام راه میان یا نه (بعیده)

خلاصه دیگه

دوشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۱ ،ساعت 9:58
مفرد سُعَدا

397

مفرد سُعَدا

نمیبینمش

چندین هزارکیلومتر ازش فاصله دارم

اما وقتی میگه خانواده م خیلی از زخم زبون دیگران در مورد من رنج میکشیدن و حالا که فهمیدن از ایران رفتم و دیگه نمیتونن نیش بزنن، ناراحت شدن و حتی نتونستن این ناراحتی رو پنهان کنن، برق توی چشماشو می‌بینم!

خیلی برای خوشحالیش خوشحالم

کاش منم بتونم این حس رو به خانواده م بدم ...

سه شنبه ۴ بهمن ۱۴۰۱ ،ساعت 0:12
مفرد سُعَدا

368

مفرد سُعَدا

از اونجایی که از بچگی کارای چوبی ساختم و محض رضای خدا هم که شده، حتی یکیشون رو برای خودم نگه نداشتم، می‌خوام بعد از آزمون و کارای پذیرش (ان شاء الله) یه کار جدید درست کنم و اگه شد به چند تا رفیق هنرمند و معمارم هدیه بدم

Pininfarina Segno Sostanza Pencil Walnut Tree 2 mm

قیمت اصلش توی ایران ۵ میلونه و توی ترکیه حدود ۵۰۰ لیر و توی سایت اصلیش ۴۷ دلار

چهارشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۱ ،ساعت 23:2