1075
مفرد سُعَدایکی نیست به من بگه تو که میدونی قهوه خواب از سرت نمیپرونه واسه چی میخوری این وقت شب؟
نمیدونم شامه م چش شده این روزا همه چی برام گسه؛ و قهوه هم که بدتر! تازه با اون غلظت و تلخی مطلقی که من میخورم که روزای عادیش هم همین طوریه
الان من موندم و این حس ناخوشایند تو دهنم که حتی آب انبه پر از شکر هم پاکش نمیکنه
تمرکز ندارم برا پروپوزال نوشتن. یه مقدارشو پیش بردم اما انگار ذهنم مث کف یه رودخونه ی خشکیده ترک ترک شده