434
مفرد سُعَدامثلا من دوست دارم گوشت رو توی ابعادی نگینی کنم که بعد از پخت، اندازه ش از نگینای سیب زمینی نیمه آب پز شده و بعدش تفت داده شده، یه ریزه درشت تر باشه؛ بعد هر دوی اینا هم اندازه دونه های نخود فرنگی توی غذا باشن.
جعفری تازه رو طوری خرد کنم و چند دقیقه قبل از آخر کار بریزم تا نه اونقدر ریز باشه که نشه تشخیص داد چیه، نه اونقدر درشت که توی ترکیب بصری بشقاب سرو، وزن زیادی از نگاه رو سمت خودش ببره.
سیر هم دوست ندارم له یا خیلی پخته باشه. اصلا جذابیت این یکی وقتیه که تیکه هاش زیر دندون میاد و عطرش توی دهن میپیچه؛ هرچند نباید هم خام بمونه.
تازه همه اینا وقتی خوبه که سس مخصوص خودم از ترکیب رب گوجه نمکی و آبلیمو و فلفل سیاه و پودر ریحون دست ساب و عسل و سرکه ای که از شیشه ترشی برداشتم و خودش از قبل کلی طعم و عطر گرفته و چندتا چیز دیگه، کنارش باشه.
تا یادم نرفته اینم بگم که بعد از ترکیب و به هم زدن آخر و قبل از اینکه در تنور نمک رو بذارم تا همه این مخلفات توی شکم سیب زمینی دست به دست همدیگه بده، بااااید دونه های فلفل سیاه رو روی همه ش بسابم که توی همون دو سه دقیقه عطرش دیوونه کننده بشه
خلاصه دیگه
این غذا با یه لیوان شربت بیدمشک نسترن زعفرونی که تخم شربتی توشه و لیموی تازه هم کنارش، کامل میشه :)
ادامه مطلب . . .