آبگوشت بُزباش

قلم‌راآن‌زبان‌نبودكه‌سرعشق‌گويدباز  ورای‌حدتقريراست‌شرح‌آرزومندی

مفرد سُعَدا

1318

مفرد سُعَدا

دوستم بود رشته دامپزشکی با آیلتس ۶، دانشگاه زوریخ فول فاند پذیرش گرفت. امروز ایمیل اومد از استاد براش. نفر اول هم به من خبر داد.

خیلی تلاش کرد، خوشحالم براش

اینم از ما :)

پنجشنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۳ ،ساعت 21:25
مفرد سُعَدا

1317

مفرد سُعَدا

این قضیه یه باگ اساسی داره:

من غذا درست میکنم، قبل از اینکه هر کس دیگه ای بخوره، میگم نمکش کم شده، فلفلش زیاده، کاش انقد ترشش نکرده بودم. میگم که قبل از خوردن آمادگیشو داشته باشن تو ذوقشون نخوره

مامان و خواهرم عذا درست میکنن، یکیشون که کلا منکر میشه و به روی خودش نمیاره خرابکاریشو (و ما هم جرئت نداریم بگیم)، و اون یکی از قبل میخوره و میگه "به به خیلی خوش مزه شده" که کلا راه هر نقدی بسته شده باشه و اگه ایرادشو بگیم، انگاری اعتراف کردیم ذائقه خودمون مشکل داره

من بچه این خونواده نیستم واقعا!

پنجشنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۳ ،ساعت 12:27
مفرد سُعَدا

1316

مفرد سُعَدا

وقتی جایی هستید که جز خودتون فرد دیگه ای هم هست، اون هندزفری بیصاحاب رو بذارید تو گوشتون. بقیه حق دارن نخوان آلودگی صوتی مصرفی شما رو گوش کنن!

خودش داره با مامانم حرف میزنه، صدای موبایلش توی اینستاگرام+صدای تلویزیون داره به من که دو تا اتاق اینورترم میرسه. جرعت دارم تذکر بدم؟ نه! چون با یه آدم لجباز دنبال بهونه طرفم. این جزییات ظاهراً بی‌اهمیت گاهی از زندگی سیرم میکنن...

دوشنبه ۲۸ خرداد ۱۴۰۳ ،ساعت 20:33
مفرد سُعَدا

1315

مفرد سُعَدا

تا کی قراره شب از خواب بپرم و عین دیوونه ها دور خودم بچرخم ...

یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ ،ساعت 0:37
مفرد سُعَدا

1314

مفرد سُعَدا

بامش بیش و برفش بیش و تهش مرگ

و چه قدر سختی برای مرگ

به قول مامانم این آدم هرچقدر بدهی باید تسویه میکرد، همین دنیا کرد

جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ،ساعت 8:13
مفرد سُعَدا

1313

مفرد سُعَدا

پیام داده میگه دستم به دامنت، اپل آی دیم غیر فعال شده، هر کار کردم درست نشده، با ساپورتر انلاینش هم چت کردم با ترنزلیت و اینا، گفته باید تلفن بزنی اینجوری مشکل حل نمیشه.

دیگه با اسکایپ زنگ زدم اپل خانمه گفت تا ۲۴ ساعت دیگه رفع میشه.

ببخشید

اپل همه چیش خوب، ولی رحمت به اندروید

دست کم همه چیش با همین جی‌میل در به در قابل حله

یکی هم که زبان نمیدونه بالاخره یه جوری گلیمشو از آب بیرون می‌کشه

پنجشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۳ ،ساعت 22:37
مفرد سُعَدا

1312

مفرد سُعَدا

خواهرم اومده بود ولایت که مثلا روزای قبل کنکور یکم کانون خانواده گرمتر بشه من روحیه بگیرم

شب کنکور، من کوه اضطراب، سر سفره شام، بابای بیچاره م یه کلمه گفت ایشالا نتایج اومد بزن حسابداری راحت کار گیرت بیاد بعدش

من از خود راضی، من شاگرد نمونه، من با تخمین رتبه ۳ رقمی، من دوزاری، چنان قشقرقی بپا کردم که چرا بجای روحیه دادن به من، رشته شاگرد تنبلا رو بهم پیشنهاد میدین

خواهرم هم که بدتر دیگه آمپر چسبوند

گذشت

من تا ساعت ۳ خوابم نبرد

تازه ۳.۵ دوش گرفتم خوابیدم تا ۵ که پاشدم و نماز و صبحونه و رفتم امتحان

چقدر دل بابام شکست اونشب با رفتار من

چقدر ناراحت شد

چقدر مثل همیشه بی زبون و مظلوم شد و هیچی نگفت

چقدر من خر بودم

چققققققدر من هنوزم خرم

یاد این چیزا که می افتم، آتیش میگیرم، دلم میخواد بمیرم ...

سه شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۳ ،ساعت 22:52
مفرد سُعَدا

1311

مفرد سُعَدا

به بعضیا هم باید گفت: من به کسی بدهکار نیستم، اگه باشم هم اون کس شما نیستید. یه سهم اکسیژن از دنیا گرفتم که اونم بعید می‌دونم از قسمت شما کم شده باشه، بقیه ش هم به زندگی بدهکارم که قطعاً از سر تا تهش به شما ربطی نداره

ادامه مطلب . . .
دوشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۳ ،ساعت 12:23
مفرد سُعَدا

1310

مفرد سُعَدا

خواستم بنویسیم "یه بار" ولی دیدم در طول زندگیم، بیشتر از یه بار بوده که نوشتم: انقدر خسته م که حوصله مردن هم ندارم ...

من میخوام زندگی کنم

ادامه مطلب . . .
یکشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ ،ساعت 10:57
مفرد سُعَدا

1308

مفرد سُعَدا

گفت یه طراحی خیلی مختصر و کم هزینه میخوام که به چشم بیاد

گفتم خب بودجه یعنی چقدره؟

گفت 20 نهایت 30 تومن

دیروز اتودای کار رو بردم تحویل بدم که نهایی کنیم و نقشه های دقیق رو در بیارم و مقدمات اجرا فراهم بشه، اول که جناب وکیلش تشریف آورده شروع کرده کامنت دادن! اینم مشکل کار ماست که سهل و ممتنعه و یه وکیل بساز بفروش میاد روی طراحی تخصصی نظر میده. بعدش میگن حالا براورد اجراش چنده، گفتم همون بین 20 تا 30 تومن، بستگی به این داره که کیفیت متریال و لول استادکاری که میارید در چه حدی باشه.

یه نگاه به طرح انداخته؛ میگه این که فقط میز صندلیش میشه 20 تومن!

گفتم ببخشید مگه میز و صندلی جزو هزینه بازسازی بنا حساب میشه؟

گفت اره دیگه، من با تجهیزاتش گفتم 20 تومن!

گفتم خب پس. صندلی مدیر 7 تومن، میزش 5 تومن، مبلمان هم دونه ای 3.5، میز جلو مبل 2 تومن، گلدون و چراغ مطالعه و اینا هم 1 تومن. این شد 20 تومن، من یه چیزی هم بدهکار شدم پس.

گفت: اره دیگه، با یه کاغذ دیواری جمعش میکنیم، نهایتش 2 تومن

تازه الان یادم اومد قیمت دیسپلی روی دیوار رو براشون در نظر نگرفته بودم!

دوشنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۳ ،ساعت 10:26
مفرد سُعَدا

1307

مفرد سُعَدا

نتایج مرحله دوم کنکور دکتری، دعوت به مصاحبه، اعلام شد؛

سوالی دارم از اون بزرگواری که سه سال پیش مرحله اول مجاز شد، مرحله دوم دعوت به مصاحبه شد، مرحله سوم اسمش به عنوان قبولی قطعی اعلام شد، پیامک ثبت نام در دانشگاه براش ارسال شد، ولی گفت: «من دکتری ایران نمیخونم»:

چطوری اوسکول؟ دنیا رو فتح کردی؟ کلاتو بذا بالاتر، گند زدی!

شنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۳ ،ساعت 19:28
مفرد سُعَدا

1306

مفرد سُعَدا

کاش زمانی زندگی میکردم که موبایل نبود؛ یعنی مثلا اگه ۳۰ سال پیش توی سن ۳۶ سالگی بودم خیلی زندگی آرومی داشتم. اینکه با کسی برای روز یکشنبه قرار کاری فیکس کرده باشم تا حضوری صحبت کنیم و باز دو بار در روز بهم تلفن بزنه، عصبیم می‌کنه.

من حتی اگه کارمند کسی هم باشم، خارج از ساعت و روز کاری، متعلق به خودم هستم. چرا فکر میکنن طراح خدماتش ۲۴/۷ هست؟!

پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۳ ،ساعت 16:17
مفرد سُعَدا

1305

مفرد سُعَدا

یه نفر از شهری که قرار بود برم دوره پیام داد دو سه شب پیش، گفت یه نفر از دوستانش منو معرفی کرده و اینا که بهم برای پیدا کردن خونه کمک کنه، منم گفتم انصراف دادم. بعد به اون دوستم که گفته بود به دوستش میگه گفتم رفیقت پیام داد و این حرفا رد و بدل شد، اونم گفت من که به دوستم نگفته بودم، قرار بود خودت بگی بگم یا نگم.

حالا ما موندیم این کسی که پیام داده بود کی بود، روم هم نمیشه پیام بدم ازش بپرسم

چهارشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۳ ،ساعت 14:22
مفرد سُعَدا

1304

مفرد سُعَدا

گمونم حدودای ۱.۵ خوابم برد و ۳ هم پریدم ...

شب بیداری خطر ابتلا به پارکینسون رو بالا می‌بره؛ منی که مادر بزرگم و بابام هر دو توی مراحل اولیه ش بودن وقتی از دنیا رفتن.

تبریک میگم

قراره قبل از مرگ حسابی از خودم و زندگیم سیر بشم ...

چهارشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۳ ،ساعت 6:27
مفرد سُعَدا

1303

مفرد سُعَدا

با آیلتس ۶ و معدل ۱۵ رشته دامپزشکی دانشگاه آزاد، امروز برای بار شیشم یا هفتم اینترویو پی اچ دی داشت برای پوزیشن فول فاند. اینم از من در به درد.

کاش چارپا دوشی خونده بودم؛ اصن کاش هیچی نخونده بودم الان ۲۰ سال سابقه‌ی گوسفند چرونی داشتم، حداقل نی زدن یاد گرفته بودم ...

ننویسم بهتر نیست از نوشتن این لاطائلات؟

سه شنبه ۸ خرداد ۱۴۰۳ ،ساعت 1:3
مفرد سُعَدا

1302

مفرد سُعَدا

کاش یه چیزی میخورد تو سرم و در حدی که جلوی آینه ندونم به کی نگاه میکنم زندگی رو فراموش میکردم ....

سه شنبه ۸ خرداد ۱۴۰۳ ،ساعت 0:53
مفرد سُعَدا

1301

مفرد سُعَدا

این یکی ریجکتی دردش خیلی زیاده

با یورو ۷۵ تومنی پول اپلیکیشن رو دادم چون واقعا بهش امید داشتم و گفتم می ارزه

ولی الان دیگه خالی خالی خالی ام

ببخشید من میدونم همگی دوستان به من لطف دارن ولی چند روزی کلا نمیام اینجا تا یکم خودمو پیدا کنم. تو این فاصله طبیعتاً کامنتا رو نمیبینم که جواب بدم. پس تایید نشدن و بی‌جواب موندن رو بر من ببخشید

ادامه مطلب . . .
پنجشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۳ ،ساعت 1:25
مفرد سُعَدا

1300

مفرد سُعَدا

بالاخره تونستم از خونه بیام بیرون ...

با کمی تا قسمتی دعوا و جر و بحث ...

چهارشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۳ ،ساعت 6:21
مفرد سُعَدا

1299

مفرد سُعَدا

باز خوابیدن

باز از خواب پریدن

و باز ...

چهارشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۳ ،ساعت 2:44
مفرد سُعَدا

1298

مفرد سُعَدا

نمیتونم بگم هشت کتاب رو حفظ شده بودم از بس خونده بودم، ولی خب خیلی قسمتاشو از بر شده بودم اونقدر که شبا میشستم تو اتاق ته راهرو و باز و باز و باز میخوندم و همزمان رادیو فردا و رادیو آزادی گوش میدادم با اون رادیو ضبط سونیه

یادش بخیر

ولی حالا ذهنم رفته اونجا که می‌گفت

پدرم وقتی مرد، خواهرم زیبا شد

بعدها پای حرف یه استاد ادبیات بودیم که حرف رسید به اینجا

یادم نیست من پرسیدم یا چی شد که گفت

کاشونیا میگفتن زن باردار، اگه بهش خبر بد بدن، بچه ی تو شکمش خوشگل میشه

حالا این رقیق ما

می‌گفت تو شناسنامه باباش، جلوی نام پدر نوشتن مرحوم فلانی ...

سه شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۳ ،ساعت 19:50
مفرد سُعَدا

1297

مفرد سُعَدا

بلیت مشهد گیرم نمیاد می‌خوام پنجشنبه اونجا باشم

سه شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۳ ،ساعت 13:20