آبگوشت بُزباش

قلم‌راآن‌زبان‌نبودكه‌سرعشق‌گويدباز  ورای‌حدتقريراست‌شرح‌آرزومندی

مفرد سُعَدا

1042

مفرد سُعَدا

مادر عزیزتر از جان تلفن زده، میگه جارو زدی؟ میگم نه! میگه پنجره‌ها چی؟ باز میگم نه!

می‌پرسه پس چیکار میکنی؟ میگم: کارایی که وقتی هستی نمیذاری؛ جارو و شیشه شوری رو که وقتی هم هستی هی میگی :))

چرا فر خونه ما اندازه کل کابینتای آشپزخونه توش وسیله ست که من مجبور بشم کوکی رو روی گاز درست کنم؟!

جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲ ،ساعت 17:13