آبگوشت بُزباش

قلم‌راآن‌زبان‌نبودكه‌سرعشق‌گويدباز  ورای‌حدتقريراست‌شرح‌آرزومندی

مفرد سُعَدا

397

مفرد سُعَدا

نمیبینمش

چندین هزارکیلومتر ازش فاصله دارم

اما وقتی میگه خانواده م خیلی از زخم زبون دیگران در مورد من رنج میکشیدن و حالا که فهمیدن از ایران رفتم و دیگه نمیتونن نیش بزنن، ناراحت شدن و حتی نتونستن این ناراحتی رو پنهان کنن، برق توی چشماشو می‌بینم!

خیلی برای خوشحالیش خوشحالم

کاش منم بتونم این حس رو به خانواده م بدم ...

سه شنبه ۴ بهمن ۱۴۰۱ ،ساعت 0:12