225
مفرد سُعَدااینکه با وجود این همه عدم تعادل (آخه کی هم تازه از راه میرسه، هم تمایل به آشنایی پیدا میکنه) مغز یه عده رگ به رگ نمیشه، نشانه ای از قدرت خدا و عظمت خلقته!!!

ایمیلش هم این بود sydr743@gmail
قلمراآنزباننبودكهسرعشقگويدباز ورایحدتقريراستشرحآرزومندی
اینکه با وجود این همه عدم تعادل (آخه کی هم تازه از راه میرسه، هم تمایل به آشنایی پیدا میکنه) مغز یه عده رگ به رگ نمیشه، نشانه ای از قدرت خدا و عظمت خلقته!!!

ایمیلش هم این بود sydr743@gmail
جونم از مدتی که اینجا به روز نشده برات بگه که
آدمی که دو سه بسته شکر توی لاته ی لمیز ۴راه ولیعصر میریخت تا بتونه نم نم تلخیشو تحمل کنه، دبل اسپرسو پشت دبل اسپرسو میزنه و هیچی حالیش نمیشه!
"سیما یکی از بچه های دانشگاه بود؛
دوسش داشتم، مثلا.
خیلی شبیه مینا بود، دختر داییم که از تاریکی میترسید.
من هیچ وقت هیچی بهش نگفتم،
اینجوری ام، همیشه هر وقت باید یه کاری بکنم،
هیچ کاری نمیکنم!"
چیزهایی هست که نمی دانی
فردین صاحب الزمانی
و من
هرچند از جنگیدن برای زندگی دست نمیکشم
اما اینجا رو ساختم که توش نق بزنم
دنبال مشاور و نصیحتگر و روشنگر و بالامنبر رونده نیستم
و توان تحمل کامنتای از سر شکم سیری یا مثبت نگری رو ندارم
فقط ترکیبی از خاطرات و تخیلاتم رو ثبت میکنم