
223
مفرد سُعَداگربه بیچاره طبقه فلانم پارکینگ طبقاتی گم شده بود.
طبقه طبقه از راه پله اومدم پایین و تشویقش کردم دنبالم بیاد تا بالاخره به خیابون رسید و با دم عمودی شده رفت بیرون :))
قلمراآنزباننبودكهسرعشقگويدباز ورایحدتقريراستشرحآرزومندی
گربه بیچاره طبقه فلانم پارکینگ طبقاتی گم شده بود.
طبقه طبقه از راه پله اومدم پایین و تشویقش کردم دنبالم بیاد تا بالاخره به خیابون رسید و با دم عمودی شده رفت بیرون :))
نمیدونم سپر ماشین کی و کجا مالیده
فقط عذاب وجدان داره خفه م میکنه
حتما به هر جا مالیده خط و خش افتاده
خدایی چرا دو تا خیابون تنگ با عرض ۳ ۴ متر و موازی همدیگه، یه طرفه نباشه که اینطوری آدم مجبور نشه بی حواس فرمون رو بچرخونه ...
"سیما یکی از بچه های دانشگاه بود؛
دوسش داشتم، مثلا.
خیلی شبیه مینا بود، دختر داییم که از تاریکی میترسید.
من هیچ وقت هیچی بهش نگفتم،
اینجوری ام، همیشه هر وقت باید یه کاری بکنم،
هیچ کاری نمیکنم!"
چیزهایی هست که نمی دانی
فردین صاحب الزمانی
و من
هرچند از جنگیدن برای زندگی دست نمیکشم
اما اینجا رو ساختم که توش نق بزنم
دنبال مشاور و نصیحتگر و روشنگر و بالامنبر رونده نیستم
و توان تحمل کامنتای از سر شکم سیری یا مثبت نگری رو ندارم
فقط ترکیبی از خاطرات و تخیلاتم رو ثبت میکنم