آبگوشت بُزباش

قلم‌راآن‌زبان‌نبودكه‌سرعشق‌گويدباز  ورای‌حدتقريراست‌شرح‌آرزومندی

مفرد سُعَدا

556

مفرد سُعَدا

اون زمان یه وبلاگ داشتم که توش با عنوان معمار آینده مینوشتم؛ هر ۵ شنبه یه پست نسبتاً مفصل، مثل سرمقاله یه مجله هفتگی، در مورد هر موضوعی که طول هفته ذهنم درگیرش شده بود و بهش فکر کرده بودم. و هنوزم بعضی از یادداشتای اونجا رو به خاطر دارم.

نکته‌ی قشنگش برام این بود که، از پنجشنبه حوالی صبح، وبلاگ پر از کامنت رفقایی میشد که منتظر پست جدید بودن و می‌گفتن پس چرا آپدیت نمیشی. رفقای دلخواهی بودن که همیشه آرزوهای خوب براشون به آسمون فرستادم...

من از اون وبلاگ، ۳ دوست خارج از دنیای مجازی پیدا کردم که هنوزم بعد از این همه سال با ۲ تاشون در ارتباطم :)

شنبه ۶ اسفند ۱۴۰۱ ،ساعت 11:27