1985
مفرد سُعَدادلم گرفت. رعنا برای آخرین بار از پارکینگ در اومد. فردا ناصرخان میاد جاش. و تا روزی که دوست خانم گودرزی بیاد و رعنا رو ببره، باید تو جای پارک جلوی ساختمون هر روز با چشمای بغض آلود نگاهمون به همدیگه گره بخوره ...
خیلی دوسش داشتم
دلم براش تنگ میشه