آبگوشت بُزباش

قلم‌راآن‌زبان‌نبودكه‌سرعشق‌گويدباز  ورای‌حدتقريراست‌شرح‌آرزومندی

مفرد سُعَدا

1978

مفرد سُعَدا

سر کلاس یهو فشارم افتاده. جوری که نتونستم سر پا وایسم و یهو نشستم. وسط تصحیح دیکته بودم، نتونستم ادامه‌ش بدم. برگه رو گرفتم سمت صاحبش و گفتم بده خواهرت تصحیح کنه. حالم خوش نیست و یک ساعت دیگه میرسم خونه.

یکشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۴ ،ساعت 20:11