735
مفرد سُعَداراستشو بخوای
من سفر بدون تو رو دوست ندارم
ولی گاهی میرم
واسه اینکه هم حس میکنم تو دوست داری یه وقتایی تنها بمونی توی خونه
هم اینکه اگه نرم، وقتایی که دوست داری تنهایی بری سفر، ممکنه گوشه ذهنت ناراحت باشی که منو تنها میذاری
آره واقعاً
تا حالا بهت نگفتم
ولی توی کلودم یه فولدر دارم
که وقتایی که تنهایی سفر بودم، یا وقتایی که تو سفر بودی و من تنها بودم
لحظه لحظه هاشو باهات حرف زدم و برات تعریف کردم
فقط
نمیدونم کی فرصت میشه اونا رو بهت نشون بدم ...