936
مفرد سُعَدامن از مراقب بودن خسته شدم!
مراقب باش که آب هدر نره (کار خوبیه اما وقتی دیگران مراقب نیستن دیوونه میشم)
مراقب باش کاغذ زیاد مصرف نکنی و جوهر پرینتر رو زیاد خرج نکنی که به محیط زیست آسیب میزنه (عکسای جزوه ی 50 صفحه ای رو حذف میکنم که پرینتش 20 صفحه کمتر کاغذ و کلی کمتر جوهر و برق مصرف کنه، بعد اشتباهی پرینت میگیرن)
مراقب باش با حرفات دیگران رو نرنجونی (حرف بزنی آدم بده داستانی، حرف نزنی فکر میکنن هالو گیر آوردن و حتی بخاطر سکوتت محکوم میشی)
من به همه این مراقب بودنا ایمان دارم، اما از مراقب نبودن دیگران خسته شدم
من دلم میخواد برم تو کوه زندگی کنم
میخوام مراقب هیچی و هیشکی جز خودم نباشم
خسته م