آبگوشت بُزباش

قلم‌راآن‌زبان‌نبودكه‌سرعشق‌گويدباز  ورای‌حدتقريراست‌شرح‌آرزومندی

مفرد سُعَدا

718

مفرد سُعَدا

من دلم یه معاشرت حضوری خوب می‌خواست، نه اینکه اینا تلفن بزنن بگن داریم میایم خونه‌تون ...

خدا یه کمدینه؛ عین اون وقتی که عمه بابام داشت دعا میکرد «خدایا یه فرج برسون» و در خونه باز شد و کسی که اسمش فرج بود گفت یاالله صاب خونه تشریف دارید!

یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۲ ،ساعت 13:38