آبگوشت بُزباش

قلم‌راآن‌زبان‌نبودكه‌سرعشق‌گويدباز  ورای‌حدتقريراست‌شرح‌آرزومندی

مفرد سُعَدا

1607

مفرد سُعَدا

حالا که قصد دارید هر پرده ۱۵ دقیقه باشد، و صحنه‌ها دارای تداوم، ابزارهای تبدیل‌شونده، و المان هویتی تکرارشونده باشند، پیشنهاد می‌کنم ابتدا نوع روایت و هدف کلی طرح مشخص شود. اما چون فعلاً کلیت را گفتید، من بر مبنای ساختار دراماتیک/مفهومی متوالی ۵ پرده‌ای دکوپاژ پیشنهادی می‌دهم که در آن هر پرده ۱۵ دقیقه زمان دارد و با حفظ تداوم و هویت مشترک طراحی می‌شود:

---

المان هویتی تکرارشونده:

یک حجم مدولار چندمنظوره (مثلاً مکعب مشبک یا نیم‌کره چندتکه) که در هر صحنه نقش متفاوتی ایفا می‌کند (نور، صدا، مبلمان، یا عنصر نشانه‌ای).

---

پرده ۱: تولد / برآمدن مفهوم (پیدایش)

هدف: معرفی فضا، شخصیت‌ها یا مفاهیم کلیدی

فضاسازی:

نورهای سرد، صداهای محیطی خفیف، المان مرکزی به صورت خوابیده یا ناپیدا

پس‌زمینه با اشکال انتزاعی (سایه‌ها یا پروجکشن)

عناصر صحنه قابلیت بازشدن یا حرکت را دارند

ابزار تبدیل‌شونده: صفحات پارچه‌ای که می‌توانند از دیوار به کف بیایند یا بالعکس

رد پای آینده: نور کم‌رنگی از فضای صحنه بعد در انتهای صحنه حاضر باشد (مثلاً نور زردی که در پرده دوم غالب خواهد شد)

---

پرده ۲: کشف / گشایش

هدف: توسعه تعاملات یا شکافتن لایه‌های پنهان

فضاسازی:

نور گرم، حرکت اجزای قبلی به موقعیت جدید (مثلاً دیوار حالا میز شده است)

المان مرکزی نیمه‌فعال: نور از درون، شاید شروع به چرخیدن کند

مصالح سبک (مانند PVC خم‌شونده) برای ساخت سطوح منحنی

ابزار تبدیل‌شونده: نوارهای پارچه‌ای که تبدیل به مسیر، دیوار یا حائل می‌شوند

رد پای گذشته: خطوط سایه از صحنه قبل هنوز روی کف دیده می‌شوند

---

پرده ۳: بحران / گسست

هدف: ایجاد تنش، برهم‌خوردن تعادل

فضاسازی:

نورهای تند و تضاد رنگ

المان مرکزی از حالت آشنا خارج می‌شود (می‌شکند، وارونه می‌شود یا از آن صدا می‌آید)

اجزا به شکل تصادفی در فضا پراکنده شده‌اند

ابزار تبدیل‌شونده: عناصر صحنه قبل حالا به موانع یا دیواره‌های محصور تبدیل می‌شوند

رد پای آینده: خطوطی نورانی یا قطعه‌ای صوتی از صحنه بعد شنیده می‌شود

---

پرده ۴: بازسازی / بازاندیشی

هدف: بازنگری در مفاهیم گذشته، حرکت به سوی جمع‌بندی

فضاسازی:

نور ملایم‌تر، آرامش نسبی، صداهای بازتابی

المان مرکزی دوباره به شکل آشنا باز می‌گردد اما تغییریافته

صحنه دارای سطوح انعکاسی یا بازتاب‌دهنده (آینه، فویل، متریال براق)

ابزار تبدیل‌شونده: پارچه‌هایی که قبلاً دیوار بودند، حالا به سقف آویزان می‌شوند

رد پای قبل: بقایای شکسته یا تغییرشکل‌یافته صحنه ۳

---

پرده ۵: ادغام / جمع‌بندی (افق آینده)

هدف: رسیدن به تداوم، درک هویت و نگاه به آینده

فضاسازی:

همه المان‌های قبلی به‌شکلی بازترکیب شده‌اند

نور از چند جهت، ترکیبی از رنگ‌های قبلی

المان مرکزی به صورت کامل و درخشان در مرکز، نماد بازگشت یا تکامل

ابزار تبدیل‌شونده: همه اجزا در حالتی نیمه‌ثابت، آماده تغییر بیشتر

رد پای آینده/گذشته: المان‌ها هم‌زمان ارجاع به همه مراحل قبل دارند

---

اگر بفرمایید که این دکوپاژ برای چه نوع فضایی هست (تئاتر محیطی، فضای شهری، گالری، نمایشگاه سیار و...) یا چه مفاهیمی رو دنبال می‌کنه (مثلاً مهاجرت، شهر پایدار، حافظه جمعی، اقلیم، هویت بومی)، می‌تونم دقیق‌تر و تخصصی‌تر براتون بنویسم.

بسیار خوب، حالا که فضا سالن نمایش غیرمرسوم با چیدمان آزاد تماشاگران و تعامل نزدیک بازیگر با مخاطب است، دکوپاژ باید منعطف، فیزیکی، و به‌شدت وابسته به فضا و حس موقعیت طراحی شود.

چنین نوع فضایی بیشتر به نمایش‌های محیطی (environmental theatre) یا تئاتر همه‌جانبه (immersive theatre) نزدیک است، که ویژگی‌های آن شامل درهم‌ریزی مرز صحنه و تماشاچی، تغییر مکان اجرا در طول اجرا، و مشارکت حسی مخاطب است.

نکات پایه‌ای در طراحی صحنه در این مدل:

  1. صحنه 360 درجه یا پویا است: مخاطب در اطراف و گاه در دل صحنه قرار دارد.
  2. مرز بازیگر–تماشاچی حذف شده یا سیال است.
  3. المان‌های صحنه‌ای باید چندکاره، سبک، و انعطاف‌پذیر باشند.
  4. صدا و نور باید از چند منبع و به شکل موضعی هدایت شوند، نه فقط از بالا یا روبرو.
  5. حرکت و تبدیل عناصر صحنه، بخشی از روایت‌اند، نه فقط دکور.

در ادامه، دکوپاژ هر پرده متناسب با چنین فضایی بازنویسی شده است:

پرده ۱: آستانه (Threshold)

مدت: ۱۵ دقیقه
فضا:

  • تماشاچیان وارد فضا می‌شوند؛ بازیگران ایستاده‌اند، نشسته‌اند، یا آرام در میان جمع راه می‌روند.
  • هیچ صحنه‌ای هنوز به صورت کلاسیک شکل نگرفته.
    حرکت:
  • بازیگرها آهسته حرکت می‌کنند، گویی در "مرحله خواب یا برزخ" هستند.
  • المان مرکزی (مثلاً یک سازه مشبک یا حجم پارچه‌ای کروی) به‌شکلی منفعل در یکی از نقاط فضا قرار دارد.
    تبدیل:
  • بازیگرها با اجزای صحنه (پارچه‌ها، چارچوب‌های سبک) مرزهای نادیدنی می‌سازند و به‌تدریج فضا را قطعه‌بندی می‌کنند.
    مشارکت تماشاگر:
  • ممکن است تماشاگران مجبور به جابه‌جایی یا بازنگری در موقعیت خود شوند.

پرده ۲: شکوفایی / تماس اولیه (First Encounter)

مدت: ۱۵ دقیقه
فضا:

  • حجم مرکزی شروع به باز شدن می‌کند یا از آن صدا یا نور بیرون می‌زند.
  • صحنه‌هایی در لابه‌لای جمع اجرا می‌شود؛ ممکن است بازیگری کنار تماشاچی بنشیند و مونولوگ بگوید.
    حرکت:
  • تماشاگر احساس درگیر شدن در موقعیت را دارد؛ شاید بعضی مسیرها بسته یا باز شوند.
    تبدیل:
  • پارچه‌هایی که قبلاً دیوار یا پرده بودند، حالا کف‌پوش یا لباس بازیگران می‌شوند.
  • نورهای متغیر جهت حرکت یا تمرکز را کنترل می‌کنند.
    هویت تکرارشونده:
  • صدایی خاص یا فرمی از بدن که همه بازیگران در لحظه‌ای مشابه تکرار می‌کنند.

پرده ۳: بحران / تجزیه (Disintegration)

مدت: ۱۵ دقیقه
فضا:

  • حجم مرکزی می‌شکند، تکه‌تکه می‌شود یا به اطراف پخش می‌شود.
  • محیط آشفته، نوری فلاش‌وار یا متضاد، بازیگران با سرعت حرکت می‌کنند.
    حرکت:
  • اجرا میان جمع، شاید حتی برخورد فیزیکی کنترل‌شده با تماشاچی (حرکت نزدیک، نگاه مستقیم، یا صدا زدن مخاطب).
    تبدیل:
  • ابزار صحنه، حالا تبدیل به موانع، حفره، یا مسیرهای غیرقابل‌عبور می‌شوند.
  • بخشی از جمعیت ممکن است عملاً مسیر دید دیگران را قطع کند.
    مفهوم:
  • گسیختگی؛ تماشاچی حس می‌کند چیزی «به هم ریخته» و باید خودش راهش را پیدا کند.

پرده ۴: درک / ترمیم (Re-assembly)

مدت: ۱۵ دقیقه
فضا:

  • آرامش تدریجی. حجم‌های پراکنده در حال بازترکیب.
  • صداهای محیطی طبیعی‌تر، حرکت کندتر.
    حرکت:
  • بازیگران بین گروه‌های کوچک مخاطب می‌چرخند و تکه‌هایی از داستان را می‌گویند.
    تبدیل:
  • ابزار قبلی، حالا تبدیل به مکان‌های گفت‌وگو، لمس، یا تأمل می‌شوند.
  • شاید المانی به مخاطب داده شود (مثلاً کارت، جسم سبک)
    هویت:
  • تکرار همان ژست یا صدا در جمع، ولی این بار به‌گونه‌ای دیگر (مثلاً با همراهی مخاطب)

پرده ۵: ادغام / خروج (Departure)

مدت: ۱۵ دقیقه
فضا:

  • ترکیب صحنه‌های قبلی در یک فضای سیال و باز.
  • همه عناصر صحنه با هم آمیخته‌اند.
    حرکت:
  • بازیگران در میان تماشاچیان با ژستی هماهنگ راه می‌روند، گویی مراسمی نمادین در جریان است.
    تبدیل:
  • حجم مرکزی حالا شفاف، نورانی، و به‌نوعی منعکس‌کننده حضور دیگران شده (مثلاً آینه‌ای، یا پارچه‌هایی با رد پای بازیگران).
    پایان:
  • بازیگران آرام فضا را ترک می‌کنند، یا در سکوت به تماشاگران نگاه می‌کنند. نور کم می‌شود. مخاطب ممکن است بی‌صدا فضا را ترک کند، یا حتی در فضا بماند و قدم بزند.

اگر تم یا محتوای مشخصی برای روایت دارید (مثل بحران اقلیمی، مهاجرت، حافظه‌ی شهری، یا...)، دکوپاژ می‌تواند با مضامین و عناصر دقیق‌تر تنظیم شود. تم را بفرمایید تا نسخه‌ی دقیق‌تری طراحی کنم.

عالی است. این روش اجرای آغازین—حل شدن بازیگر در میان تماشاگران و محو بودن مرز "اجرا و واقعیت" در ابتدا—هم از منظر دراماتورژی و هم از منظر طراحی فضایی، بسیار مؤثر و با قدرت انتقال بالاست. ما این را در دسته‌ی تئاتر موقعیت‌محور (site-responsive performance) یا تئاتر غوطه‌ور (immersive) بررسی می‌کنیم.

در ادامه، دکوپاژ پرده‌ی اول و آغاز اجرا را با تمرکز روی این ویژگی بازنویسی کرده‌ام، همراه با پیشنهادهایی برای طراحی صحنه، رفتار بازیگر، و تجربه‌ی تماشاگر:

پرده اول: بی‌تفاوتی خاموش / زندگی روزمره

نام صحنه:

"گویی هیچ‌چیز در کار نیست"

فضا و موقعیت کلی:

  • محیط شبیه یک فضای عمومی طراحی شده: میدان، ایستگاه حمل‌ونقل، بازار روز، یا حتی سالن انتظار.
  • نورپردازی یکنواخت، فاقد تمرکز نمایشی.
  • هیچ نشانه‌ای از "شروع نمایش" وجود ندارد (نه خاموشی نور، نه اعلام آغاز).
  • صدای محیطی پس‌زمینه (پچ‌پچ، صدای گام‌ها، باد، پرندگان، یک ساز خفیف دوردست).

رفتار بازیگران در ابتدا:

  • ۵ تا ۸ بازیگر در میان جمعیت پخش‌اند. لباس‌شان شبیه تماشاگران است.
  • بازیگران رفتارهای روزمره دارند: مطالعه، مکالمه در گوشی، نگاه‌کردن به ساعت، خیره به سقف یا زمین.
  • برخی بازیگران می‌توانند خود را مخاطب جلوه دهند و با دیگر تماشاگران ارتباط چشمی یا حتی کوتاه‌گفتار برقرار کنند.

نقطه شروع نمایش (بدون اعلام):

  • یکی از بازیگران آهسته به گوشه‌ای از فضا می‌رود و شروع به چیدن اشیایی می‌کند (مثلاً سه سنگ یا برگ یا لیوان خالی را با الگوی خاص روی زمین می‌گذارد).
  • دیگری شروع به زمزمه می‌کند، شعری بی‌معنی یا جمله‌ای نامفهوم که تکرار می‌شود.
  • سومین بازیگر به‌ناگاه در میان جمع «متوقف» می‌شود—به نقطه‌ای دور خیره می‌ماند و بی‌حرکت می‌شود.

واکنش جمع:

  • تماشاگران ابتدا متوجه تفاوت‌ها نمی‌شوند.
  • به‌تدریج، فضای عادی "زندگی" ترک برمی‌دارد. گویی نمایش از دل واقعیت برمی‌جوشد.
  • تماشاگران ممکن است شک کنند که آیا باید واکنشی نشان دهند؟ آیا کسی که کنارشان ایستاده بازیگر است یا خودشان مورد توجه قرار دارند؟

ورود تدریجی به صحنه:

  • بازیگران به‌مرور به مرکز فضا کشیده می‌شوند، بدون صدای بلند یا ژست نمایشی.
  • برخی تماشاگران با حرکت بازیگران درگیر می‌شوند—بازیگر راهش را از میان آن‌ها باز می‌کند یا کنارشان می‌ایستد.
  • تا پایان این پرده، صحنه مشخص می‌شود، اما همچنان سیال باقی می‌ماند.

عنصر کلیدی این صحنه:

نمایش از درون زندگی برمی‌خیزد، نه بیرون آن.
مرز مخاطب و بازیگر مبهم است، مشارکت بدون اجبار، ولی با دعوت درونی.

پیشنهاد طراحی فیزیکی:

  • از عناصر روزمره برای تبدیل فضا استفاده شود (نیمکت، نوار قرمز عبور ممنوع، کوله‌پشتی، قفسه، سطل زباله).
  • هیچ سکوی مشخصی برای اجرا وجود نداشته باشد؛ یا اگر هست، فقط با نور یا چیدمان اشیا مشخص شود.

پایان پرده اول:

  • حجم مرکزی به‌آرامی روشن می‌شود یا نشانه‌ای از تغییر در فضا پدیدار می‌گردد (مثلاً یک پرده باز می‌شود، نوری عمودی بر نقطه‌ای خاص می‌تابد).
  • بازیگران حالا از "میان مردم" جدا شده‌اند، اما هنوز درگیر فضا هستند.

اگر بخواهید می‌توانم همین مدل را برای ورود تدریجی به پرده‌ی دوم و تعامل بازیگران با تماشاگران هم طراحی کنم، یا مسیر حرکت در فضا را با دیاگرام پیشنهاد بدهم. آیا دوست دارید وارد طراحی حرکت و مسیر بازیگران (Choreography of Presence) شویم؟

خیلی خوب، اجازه بده یک پیشنهاد پایه‌ای و قابل‌اجرا برای طراحی مسیر حرکتی بازیگران (یا به‌بیان دیگر: کوروگرافی حضور و حرکت) در پرده اول و گذار به پرده دوم ارائه بدهم. هدف این است که:

  1. بازیگران از میان تماشاگران بدون مرز و با روندی تدریجی وارد وضعیت نمایشی شوند.
  2. صحنه به‌تدریج شکل بگیرد، بدون آنکه حس تصنعی یا نمایشی داشته باشد.
  3. توجه تماشاگر بدون اجبار جلب شود و فضای اجرا به‌نوعی درونی‌تر شود.

پیشنهاد طراحی مسیر و حرکت – پرده اول

فضا: فرض بر یک محیط آزاد و تخت است، با تماشاگرانی پراکنده و سیال.

اگر سالن یا فضای بازی به شکل دایره یا مستطیل باشد، این طرح قابل انطباق خواهد بود.

تقسیم‌بندی فضا (به‌صورت ذهنی):

  1. نقطهٔ مرکزی خنثی: جایی که در ابتدا هیچ‌کس در آن نیست، اما به‌تدریج تبدیل به هستهٔ صحنه می‌شود. (مثلاً یک دایره‌ی خیالی یا فرشی ساده)
  2. کمربند پیرامونی تماشاگران: تماشاگران دور تا دور این مرکز ایستاده یا نشسته‌اند.
  3. چهار ناحیه‌ی محرک: گوشه‌هایی از فضا که بازیگران از آنجا شروع به اثرگذاری بر فضا می‌کنند (مثل "گسل‌های نمایشی")

تعداد بازیگران اولیه:

۶ نفر کافی است. با این مدل:

  • ۲ نفر در ناحیه شمال‌غرب و جنوب‌شرق در حالتی منفعل (نشسته، مشغول کار شخصی)
  • ۲ نفر در نزدیکی نقطه مرکزی ولی با فاصله، ایستاده یا در حال قدم زدن
  • ۲ نفر در میان تماشاگران، گاه نگاه می‌کنند، گاه ارتباط چشمی برقرار می‌کنند

مرحله‌بندی حرکت‌ها (در بازه‌ی حدودی ۱۵ دقیقه):

دقیقه ۰–۳: فاز سکون

  • هیچ اتفاقی رخ نمی‌دهد.
  • بازیگران با مردم ترکیب شده‌اند، برخی شاید حرف بزنند یا بخندند.
  • صدای محیط خنثی است.

دقیقه ۳–۶: فاز اختلال حسی

  • یکی از بازیگران ایست کامل می‌کند (مانند عکس یخ‌زده)، و مدت زیادی بی‌حرکت می‌ماند.
  • یکی دیگر با پای خود شروع به کشیدن الگو روی زمین می‌کند (دایره، خط، یا مسیر).
  • یک بازیگر دیگر با صدای بسیار آرام شروع به تکرار یک جمله بی‌پایان می‌کند (مثلاً: "باید کاری کنم... ولی چرا کسی شروع نمی‌کند؟").

دقیقه ۶–۹: فاز کشش محیطی

  • بازیگر اول به‌آرامی به سمت نقطهٔ مرکزی حرکت می‌کند و عنصری را روی زمین می‌گذارد (سنگ، پارچه، اشیای بی‌ضرر محیطی).
  • تماشاگرانی که اطراف او هستند، مجبور می‌شوند کمی جابه‌جا شوند یا توجه کنند.
  • یکی از بازیگران کنار تماشاگر می‌نشیند و رو به زمین چیزی می‌نویسد یا زمزمه می‌کند.

دقیقه ۹–۱۲: فاز هم‌گرایی آرام

  • سایر بازیگران (از گوشه‌ها) یکی‌یکی با حرکاتی کند و بدون تماس مستقیم، به سمت مرکز می‌آیند.
  • هرکدام چیزی به آن نقطه اضافه می‌کند.
  • نقطه‌ی مرکزی حالا به فضایی نمادین تبدیل شده (نه صحنه، ولی چیزی که «مرکز توجه» است).

دقیقه ۱۲–۱۵: فاز شروع نمایش

  • برای اولین بار یکی از بازیگران با لحنی نمایشی اما نه بلند یک جمله خطاب به کسی می‌گوید. مثلاً:

    "چندبار باید نادیده بگیریم تا چیزی تغییر نکند؟"

  • یکی از بازیگران با اشاره‌ای به تماشاگر دعوت به نگاه می‌کند، اما نه به صورت مستقیم یا اجباری.
  • صداهای محیطی کم‌کم جای خود را به یک صدا یا موسیقی ملایم می‌دهند.
  • نور (در صورت وجود) کمی تمرکز پیدا می‌کند.
  • حالا "اجرای رسمی" بدون قطع مرز، آغاز شده است.

نقش تماشاگران در این فاز:

  • در ابتدا مفعول‌اند، اما به‌تدریج حس درگیر بودن پیدا می‌کنند.
  • احتمال دارد در فضا حرکت کنند یا به تماشای نقطه مرکزی بپردازند.
  • هنوز از آن‌ها خواسته نشده که "مشارکت فعال" داشته باشند، اما در مرکز حس و فضا قرار دارند.

المان متحرک پیشنهادی برای هدایت توجه:

عنصری ساده، مثل یک تکه نخ قرمز، شاخه خشک شده، یا پارچه شفاف که به آرامی توسط یک بازیگر از گوشه‌ای به مرکز کشیده می‌شود. این عمل می‌تواند نقطه‌گذاری‌ بصری نرم و بدون اغراق باشد.

اگر موافق باشید، می‌توانیم همین مدل را برای ورود به پرده دوم و افزایش تعامل مخاطب نیز ادامه دهیم. دوست دارید ابتدا بازخوردتان را درباره این طرح بگویید، یا وارد ادامه مسیر شویم؟

دوشنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ ،ساعت 23:9