1221
مفرد سُعَدازدم بیرون
مضطربم کماکان
دوست ندارم به خوردن پرانول عادت کنم
از دم غروب بیرون بودن بدم میاد ولی یجورایی نمیخواستم تو خونه باشم
الان لازمه گوش و زبونم کار کنه، نه چشم و انگشتم
و امنیت لازم دارم که یکی نگم و صدتا بریزم تو خودم
قلمراآنزباننبودكهسرعشقگويدباز ورایحدتقريراستشرحآرزومندی