آبگوشت بُزباش

قلم‌راآن‌زبان‌نبودكه‌سرعشق‌گويدباز  ورای‌حدتقريراست‌شرح‌آرزومندی

مفرد سُعَدا

1221

مفرد سُعَدا

زدم بیرون

مضطربم کماکان

دوست ندارم به خوردن پرانول عادت کنم

از دم غروب بیرون بودن بدم میاد ولی یجورایی نمی‌خواستم تو خونه باشم

الان لازمه گوش و زبونم کار کنه، نه چشم و انگشتم

و امنیت لازم دارم که یکی نگم و صدتا بریزم تو خودم

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ ،ساعت 17:21