
825
مفرد سُعَدامینویسم که یادم بمونه
مینویسم که یارو شنبه بهم گفت ۳۵ سالته و هیچی نیستی
مینویسم که با وقاحت تمام بهم گفت چقدر اختلاف سن بین خواهر برادرا زیاده، پدر مادرت چند وقت یه بار یادشون می افتاده بچه دار بشن؟
مینویسم که ساعت ۷.۵ از خونه زدم بیرون و تو ترافیک گیر افتادم و بجای ۹، ۹ و ۳ دقیقه رسیدم و پشت تلفن به منشیش گفت دیر اومده بذا منتظر بشینه
بعدشم ساعت ۳!!! زنگ زد و گفت نمیام، برو فردا بیا
مینویسم که توی این کشور، تحقیر آدما چقدر ارزون و راحته
مینویسم که هر کی رسید به اینجا و این نوشته رو دید، بدونه اگه میخواد آدم سالمی باشه، اینجا براش جای زندگی نیست
مینویسم که یادم بمونه
خیلی چیزا باید یادم بمونه
خیلی دردا باید فراموشم نشه