362
مفرد سُعَدادیشبا
خواب میدیدم
یه RD سبز یشمی دارم که سپر عقبش پرایدیه!
نشستیم توش که خواهرمو برسونم دانشگاه آزاد علوم تحقیقات (چرا واقعاً) یه بار گلگیر سمت راننده شو به یه ماشین دیگه زدم که چون عجله داشتیم وانستادم، یه جا هم دنده عقب گرفتم که سپر سمت شاگرد رو به دیوار زدم، تهشم یه جا وایساده بودم، ماشین از پهلو لیز خورد و جلوی در راننده خود به یه تیر برق و دیفرانسیل ماشین از وسط نصف شد!!!
خوابای دیگه هم قر و قاتی دیدم اما صحنه هاش برام محون
(همین الان یه خواب یادم اومد که اول دبیرستان دیدم و توی سررسید همون موقع نوشتم!)
دیگه برم که امروز ظن نزدیک به یقینه که دیوونه بشم ...