
1914
مفرد سُعَداخوابم میاد
خسته م
گرسنه م
و رییس قطار هنوز نیومده جامو عوض کنه؛ با یه مادر و دو دختر توی یه کوپهم و حتی نمیتونم پامو از کفش در بیارم نفس بکشم. راه آهن هم دیر رسیدم و وقت نشد نماز بخونم. فعلا اینجوری باید ادامه بدم ...
قلمراآنزباننبودكهسرعشقگويدباز ورایحدتقريراستشرحآرزومندی