آبگوشت بُزباش

قلم‌راآن‌زبان‌نبودكه‌سرعشق‌گويدباز  ورای‌حدتقريراست‌شرح‌آرزومندی

مفرد سُعَدا

1570

مفرد سُعَدا

هنوز تب و عفونت از تنم بیرون نرفته؛ ضعف اذیتم می‌کنه. هرچی هم میخورم چیزی تغییر نمیکنه. گمونم آخرش باید برم درمانگاه سرمی چیزی بزنم. خسته م. واقعا این روزا اسمش تعطیلات بود ولی عملاً چیزی که برای من نداشت استراحت بود. خیلی فرسوده شدم. به پیری درود می‌فرستم و امیدوارم زیاد فرصت برای آشنایی بیشتر باهاش پیدا نکنم...

پنجشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۴ ،ساعت 21:14