1570
مفرد سُعَداهنوز تب و عفونت از تنم بیرون نرفته؛ ضعف اذیتم میکنه. هرچی هم میخورم چیزی تغییر نمیکنه. گمونم آخرش باید برم درمانگاه سرمی چیزی بزنم. خسته م. واقعا این روزا اسمش تعطیلات بود ولی عملاً چیزی که برای من نداشت استراحت بود. خیلی فرسوده شدم. به پیری درود میفرستم و امیدوارم زیاد فرصت برای آشنایی بیشتر باهاش پیدا نکنم...