آبگوشت بُزباش

قلم‌راآن‌زبان‌نبودكه‌سرعشق‌گويدباز  ورای‌حدتقريراست‌شرح‌آرزومندی

مفرد سُعَدا

1151

مفرد سُعَدا

قدیما کشش اینکه تو 48 ساعت برم سفر و برگردم بود؛ هر یکی دو ماه یه بلیت قطار میگرفتم و میرفتم مشهد، پیاده از راه آهن تا حرم، و رسمم این بود که یه دور کامل نماز بخونم تو حرم (یعنی مثلا نماز مغرب میرسیدم، تا نماز صبح حرم بودم، بعد میومدم بیرون و یه چیزی میخوردم، قبل از ظهر هم برمیگشتم حرم و بعد از نماز عصر هم برمیگشتم راه آهن)

الان چند وقته دلم میخواد برم ولی اولا قطار خیلی طول میکشه، و بعدشم کشش اینکه مثلا 17-18 ساعت تو حرم و خیابونای دور و برش ویلون بچرخم و هیچ استراحتی نکنم ندارم. اون رفیقم که وقتی میفهمید اونجام، میومد سراغم هم که چند ساله از ایران رفته ...

سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳ ،ساعت 0:3